در این نوشته، تأثیرات اتّخاذ یك مبنای فلسفی در مورد كلّیات در فلسفه را در حوزه علوم اجتماعی بررسی خواهیم كرد. اتّخاذ مواضع ریالیستی، نومینالیستی یا مفهومگرایانه در ارائه شكل و محتوا و روشهای علوم اجتماعی تأثیر بسزایی داشته است. در این نوشته سعی شده است با روش تحلیلی و استنباطی، ارتباط نومینالیسم با علوم اجتماعی با ارائه موارد عینی در حوزه علوم اجتماعی به بررسی گذاشته شود. نومینالیسم، در روش بنیادین و -به تبع آن-كاربردی علوم اجتماعی اثرات خود را بر جای گذاشته است؛ نومینالیسم روششناختی، انكار كلّیات را كه براساس مبانی هستیشناختی و معرفتشناختی صورت میگیرد را به حوزه تعاریف و مبادی علم میكشاند و ارتباط مبادی و روشهای كاربردی و حوزههای علم را به صورت نامانگارانه توضیح میدهد. این نوشته به سه روش كاربردی استقراء، فرضیه-استنتاجی و مصاحبه و مناسبت آنها با نومینالیسم پرداخته است و بر این باور است كه در خلال این روشها «كلّی» انكار میشود. نومینالیسم هم در رویكرد تبیینی تاثیرگذار بوده است و هم در رویكرد تفهّمی. یافتههای این تحقیق، حاكی از این است كه نومینالیسم در نظریههای فرمالیستی اجتماعی از جمله نظریه اختیار عاقلانه، تاثیر بسزایی داشته است. نظریه اجتماعی پوپر را نیز میتوان در راستای روش بنیادین و كاربردیش در راستای نومینالیسم تلقّی كرد. نومینالیسم همچنین بر نظریههای كلّگرایانه تبیینی نیز تأثیرگذار بوده است كه برای نمونه میتوان به نظریه لوی اشتروس و رولان بارتز اشاره كرد. تأثیرات نومینالیسم در رویكرد تفهّمی نیز قابل توجّه است؛ نومینالیسم در این رویكرد به عنوان نومینالیسم كلّیساز عنوان شده و با سازهگرایی در ارتباط است. دیدگاههای هوسرل در شكلگیری این نومینالیسم اثرگذار بوده است. نمونههایی از نومینالیسم تفهّمی فردگرایانه را میتوان در كار برگر و لاكمن بازیافت. براساس این نوشته، كار پیتر وینچ، در عین كلّگرایانه بودن، مشحون از دلالتهای نومینالیستی است. كلیدواژهها: نومینالیسم، روششناسی، تبیین، تفهّم، صورتگرایی، سازهگرایی.
دانشیار موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
عضو هیات علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام