تصوف طریقهای است در معرفت که از قرن دوم هجری ظاهر شده و در ابتدا در زهد و خوف از خدا خلاصه می شد. در قرن سوم و چهارم تصوف رونق تمام یافت. و در قرن پنجم و ششم بصورت یک نگارش عرفانی آمیخته با فلسفه و کلام درآمد. و جنبههای نظری آن مانند عشق الهی وحدت وجود، فنا، بقا، ولایت، امامت و غیره با ظهور صوفیانی چون محیالدین عربی به اوج خود رسید. تصوف در قرن هفتم با سقوط عباسیان تغییر مسیر داد و این تغییر مسیر طریقت صفوی را به حکومت صفوی مبدل نمود. این پژوهش به دنبال آن است که این خاندان چگونه از طریقت به سلطنت رسید. تاریخ سیاسی اجتماعی این دوران که محشون از آشفتگی در همه امور بود به این تغییر کمک کرد. از طرف دیگر تساهل و تسامع مذهبی ایلخانان مغول، همبستگی تشیع و تصوف و تلاش بعضی رهبران طریقت برای دست یابی به قدرت سیاسی ( که عدول از آموزه های تصوف بنیادین بود) در این تغییر نقش به سزایی داشتند. سده هشتم و نهم ه ق در تاریخ فعالیت جنبشها با گرایشات شیعی در ایران اهمیت بسیار دارد. جنبش سربداران، نور بخشیه، مشعشعیان، صفویان، علیرغم تمایز عناصر نژادی مخاطبان و حامیان آنها و تفاوت مناطق فعالیت در رویکردی مبالغه آمیز به تشیع همانند بودند. از جنبشهای مذکور فقط صفویان موفق به تشکیل حکومتی دیرپا، فراگیر با آرمانهای مذهبی شدند. خاندان صفوی با سابقهای درخشان و طولانی در طریقت صوفیگری و داشتن پایگاه مردمی و با تغییر مذهب از شافعی به شیعه امامیه و انتساب به امام هفتم شیعیان به همراه تدارک صبورانه ایدئولوژیک در نهایت نهضت صوفی، شیعی را پیریزی کردند که فصل نوینی در تاریخ سیاسی مذهبی ایران گشود.
عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
دانشیار گروه تاریخ و تمدن دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام