پرسش اصلی رساله حاضر چگونگی مناسبات قدرت و قانون در ایران عصر مشروطه است فرضیه مورد نظر این است که مناسبات قدرت و قانون در ایران عصر مشروطه، در فضای ارتباطی مخدوش دارای ابهام بوده است. نظریه "کنش ارتباطی" هابر ماس مبنای تئوریکی این رساله را تشکیل می دهد. طبق نظریه کنش ارتباطی، هر جامعه دارای سه ساحت است: شامل جهان زیست، گستره ی همگانی و سیستم. اگر در گستره همگانی یا گستره عمومی، مصلحت اندیشی و چاره جویی حاکم گردد و انسان بر اساس زبان به بحث و چاره جویی بر اساس منطق مکالمه بپردازد، در نتیجه عقلانیت ارتباطی در فضای عمومی حاکم خواهد شد و توافق و تفاهم بنیادین و نسبت های آگاهانه سوژه ها با هم شکل خواهد گرفت و در نتیجه این توافق و تفاهم، هنجارها و قوانین سیاسی، مدنی بر اساس آراء آزاد همه افراد جامعه خواهد بود که رهایی از تک گفتاری را به ارمغان خواهد آورد و در نتیجه بین ساختارهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی تعاملی مثبت صورت می گیرد و موجب توزیع قدرت و مشارکت سیاسی و جایگزینی دیالوگ به جای منولوگ خواهد شد و حرکت سیاسی در چارچوب قوانین و مبانی صورت خواهد گرفت و مناسبات روشن و شفاف قدرت و قانون شکل می گیرد. در ایران با تاسیس سلسله صفویه و رسمی شدن مذهب شیعه بوده که حوزه های عمومی دینی مبتنی بر آموزه های شیعی تقویت شد و آگاهی بخشان جهان زیست ایرانی نیز عالمانی شیعه بودند؛ بنابراین تنها در محافل و مکان های دینی بود که بحث و منطق و مکالمه و چاره اندیشی جمعی صورت می گرفت و قوانین دینی در زندگی مردم پیاده می شد و از درون همین حوزه های عمومی دینی در برخی برهه های زمانی جنبش های موثری ایجاد شد و به پیروزی رسید. در عصر مشروطه با پیدایش گروه روشنفکری، که متاثر از غرب بود، یک نوع آگاهی های جدیدی وارد جهان زیست ایرانی شد اما طیف روشنفکری نتوانست حوزه ای عمومی مورد نظر خود را ایجاد کند؛ بنابراین سعی کرد خود را درون حوزه ی عمومی دینی تعریف نماید. بنابراین با استفاده از وفاق و تفاهمی که بر سر اصول و مبانی اسلامی در درون حوزه ی عمومی دینی وجود دارد و با پذیرش این اصول و مبانی به نعریف و تبیین خواسته های خود پرداخت. بر این اساس سه طیف عالمان دینی، روشنفکران و سلطنت طلبان خود را پایبند به اصول و مبانی اسلامی می دانستند و با این وفاق و تفاهم مشروطه وارد فضای جهان زیست ایرانی شد.پس از پیروزی انقلاب مشروطه، با اختلاف بین روشنفکران و عالمان دینی و سلطنت طلبان، و از همه مهمتر اختلاف بین عالمان دینی، فضای ارتباطی ایجاد شده در انقلاب مشروطه دچار خدشه گردید. چرا که هر یک از این گروهها خواسته های متفاوت با همدیگر را مطرح می کردند و در تعریف مفاهیمی چون قانون، آزادی، عدالت و مساوات تعاریف متفاوتی ارائه می دادند. از سوی دیگر با اختلاف بین عالمان دینی بر سر چنین مفاهیمی مثل مساوات و برابری، وکالت، حق رای و اکثریت این فضای ارتباطی بیش از بیش مخدوش گردید که علت کلیدی آن از بین رفتن تفاهم و وفاقی بود که با محوریت اصول و مبانی اسلامی شکل گرفته بود چرا که روشنفکری دیگر داعیه پایبندی به این اصول و مبانی را نداشت و معتقد به جدایی دین از سیاست بود و علما هم اختلاف نظرهای جدی داشتند و سلطنت طلبان هم سلطنت را به این اصول و مبانی ترجیح دادند بنابراین از آنجا که هیچ حوزه هی عمومی دیگری وجود نداشت قدرت سیاسی توانست دوباره بر جهان زیست ایرانی مسلط گردد.
استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم، رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران