نظریه: فطرت مبتنی بر آفرینش ویژه انسان است که براساس آن نوع انسان از سه قسمت مشترکی برخوردارند که این سرشت ویژگیهای خاصی را در جنبههای وجودی انسان از جمله در حوزه معرفت و ادراک و نیز در حوزه گرایشها در بر میگیرد. لذا امور فطری به دو دسته ادراکات فطری و گرایشهای فطری تقسیم میشوند. در زمینه اخلاق که از مهمترین مسائل انسانی و دارای مباحث متعددی است این مسأله مطرح میشود که آیا فطرت و امور فطری جایگاهی در اخلاق و مباحث آن دارد یا نه؟ ارتباط فطرت و اخلاق را میتوان در تقسیم اخلاق به دو شاخه نظری و عملی بررسی کرد. غالب متفکران معتقدند که بخشی از ادراکات و آگاهیهای انسان فطری است، بنابراین بخشی از ادراکات عقل عملی نیز چنیناند و برخی قضایای اخلاقی مانند «عدالت خوب است» و... را هر انسانی به طور فطری درک میکند و حکم این قضایا، حکم بدیهیات در عقل نظری است که به دلیل وضوح و بداهت، نیازمند استدلال و... نمیباشد. علاوه بر این بسیاری از مفاهیم و موضوعات اخلاقی نیز حاصل برخی از فعالیتهای فطری دستگاه ادراکی میباشند. مانند «انتزاع» و... برخورداری انسان از گرایشها و تمایلات فطری نیز، جایگاه ویژهای در مباحث اخلاق به ویژه بعد عملی آن دارند. اساساً ریشه بسیاری از رفتارها و حتی صفات اخلاقی انسان به گرایشات ذاتی او بر میگردد، از جمله گرایش ویژه او به خیر و فضیلت، گرایش به کمال، گرایش به زیبایی و... . واژگان کلیدی: فطرت، اخلاق، ادراکات فطری، گرایشهای فطری، اخلاق عملی، اخلاق نظری
عضو هیات علمی گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
عضو هیات علمی معاونت آموزش دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم