در این نوشته با توجه به نظریه «اعتباریات» محمدحسین طباطبایی به بررسی عقل و سیاست از منظر اندیشمندان مسلمان دورهی معاصر پرداختیم. نزول وحی و تفسیر آن زمینه هایی برای ادارهی زندگی سیاسی مسلمانان براساس اعتباریات عقلی بود. نزاعهای فکری مسلمانان در فهم وحی، ورود علوم بیگانه و تبادل فکری با دیگر ملل موجب تمرکز بیشتر افکار مسلمین و بسط و گسترش دانش سیاسی مسلمین در این زمینه گردید. نظریه سیاسی حاکم یعنی «نظم سلطانی» با توجه به بحران فکری با نظریههای مردم گرا «مشروطه خواهان و ولایت فقیه» جایگزین شد گرچه اندیشمندان مسلمان ایران معاصر در مورد عقل و سیاست نظر واحدی ندارند و براساس نظریه طباطبایی، به سه دسته اسلام گرایان نواندیش، اسلام گرایان سنتی و اسلام گرایان مدرن قابل تقسیماند. با توجّه به نظریه اعتباریات که چارچوب نظری رساله است و هم از جهت روش و هم از جهت محتوا برای فهم كاربرد عقل در سیاست مهم است. از جهت روش، در دوره¬های تاریخ، به دلیل وجود اعتباریات عامی مثل عدالت، توانایی تطبیق برخی موضوعات اندیشه ی سیاسی را به ما می دهد. و در هر دوره میتوان شرایط هر دوره و نیز چگونگی تبدیل شدن این مفهوم عام را به اعتباریات خاص سنجید. «اعتباریات» از جهت محتوا نیز ظرفیتزیادی برای پاسخگویی به مسائل اندیشه ی سیاسی اسلام دارد. در این نظریه امکان توضیح بیشتری دربارهی عام یا خاص بودن گزارههای سیاسی ـ اخلاقی رابطه باید و هست، رابطه عین و ذهن در سیاست و اخلاق، رابطهی شرع و عقل و... وجود دارد، با توجه به این نظریه سه گروه در دورهی معاصر قابل تشخیصاند؛ برخی بدون توجّه به اعتباریات سیاسی و خاص بودن آنها (با توجّه به شرایط زمان و مکان)، یا در اعتباریات گذشته ماندهاند و با عنوان سنتی از آنها یاد میشود و یا آن که به عقل و اعتباریات سیاسی غرب اعتماد کرده و خواستار استفاده از دیدگاه های سیاسی آنان در جغرافیای خاص ایران معاصر شدهاند که اسلام گرایان مدرن نامیده میشوند. در این بین، اسلام گرایان نواندیش با توجّه به گذشته و اصول عام مبتنی بر دانشهای اسلامی از یک سو و نیز شرایط فرهنگی سیاسی خاص از سوی دیگر، دو مدل حکومتی مشروطه و انقلاب اسلامی را در دورهی معاصر ابداع کردهاند. اسلامگرایان نواندیش با فرا رفتن از ظاهر آیات و روایات سعی داشتهاند ضمن توجّه به تحولات فکری ـ سیاسی در هر دورهی زمانی به ترسیم مدلهای مختلفی از حکومت اسلامی که پاسخگوی نیازهای هر زمان باشد بپردازند از این رو از آنان با عنوان نواندیش یاد کردیم زیرا اندیشیدن به صورت کاملتر در این گروه (نسبت به دو گروه دیگر) یافت میشود. در ایران معاصر، مهمترین تحول فکری، تغییر در اندیشهی سیاسی (حوزه ذهنیات) و ساختار و شکل نهادهای سیاسی (عینیات) بوده است. متفکرین نواندیش با رد نظریهی «نظم سلطانی» (كه در دورهی میانه نظریه غالب بود) به نوعی مردم سالاری روی آورده اند و در این مورد نزاع های فکری زیادی توسط آنان با دیگر گروهها صورت گرفته است.
استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم، رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
مدرس حوزه و دانشگاه