بر تخت نشستن صفویان در سال ۹۰۶ قمری با شعار تشیع، و تداوم این حرکت در دوره قجری، علمای این دوره را با امکانی جدید رو به رو نمود؛ امکان حکومت مشروع افراد غیر معصوم. اگر چه این طرح ابتدا به صورت حاکمیت دوگانه و سپس سلطنت مأذون خود نمایی کرد، اما این دو، جلوههایی از سلطنت شیعی بودند و از آبشخوری واحد نشئات میگرفتند. از منظر این رساله سلطنت شیعی، بیشتر بر مبانی هستی شناختی، انسان بینی و غایت شناسی حکومت در نزد علمای شیعه، استوار بود. تا عوامل دیگر. نگاه دو گانه علما به هستی که همواره عالم تحت قمر را نیازمند عالم مافوق میدانستند؛ لزوم واسطه فیض - از جنس بشر و صفات خدایی - را نزد آنان مسلم مینمود. روش اورگانیکی آنان در بررسی هستی، تقدم رئیس مدینه بر مدینه و لزوم تبعیت بی چون و چرا از وی را رقم میزند. در بعد انسان شناسی نیز تاکید بر طبع شرور انسانها، نابرابری طبیعی آنها، طبع مدنی آدمیان و عقل نا مکفی آنان، تصویری از غربت انسانها در منظومه هستی، مطلقه بودن ریاست رئیس اول و خویشکاری و رضایت به وضع موجود را ترسیم مینمود. بیان رابطه این مبانی با حوزه سیاست، تأثیرات آنها در فراهم نمودن سیمایی قدسی و مشروع برای سلطنت صفوی و قجری (شیعی)، و در نهایت تحول این نگرشها و ضعف و زوال سلطنت شیعی وجه همت این نوشتار است. کلید واژهها: شیعه، امامت، سلطنت، مشروعیت، سلطنت شیعی.
استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران
دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه تربیت مدرس