هدف از این تحقیق پاسخ دادن به این سوال است که دیدگاه های نخبگان فکری و روشنفکران، در رابطه با توسعه از مشروطه تا کنون چگونه بوده است و به ویژه با توجه به آموزه های دینی چه تناسبی با توسعه داشته اند؟ بدنبال پاسخ به این سوال با استفاده از تئوری های مطرح شده در مورد ارتباط حوزه فرهنگ و توسعه که بخصوص پس از جنگ جهانی دوم در میان نظریه پردازان غربی مطرح شده است به مطالعه تاریخ معاصر ایران پرداختیم. از آنجایی که دیدگاه های نخبگان و روشنفکران فکری ( به عنوان مبشران فرهنگی) دست کم به اندازه سایر گروههای فرهنگی بر تحولات سیاسی - اجتماعی معاصر ایران اثر گذار بوده اند، بیشتر بر آنها تاکید کردیم و با این دید تاریخ نعاصر ایران را به دو دوره ۱- قبل از سالهای ۱۳۴۰ ش/ ۱۹۶۰ م ۲- بعد از سالهای ۱۳۴۰ ش/ ۱۹۶۰ م تقسیم نموده ایم. انقلاب مشروطیت نمایانگر نخستین مواجهه مستقیم بین فرهنگ سنتی و غرب در ایران بود. اکثرروشنفکران دروه مشروطه دارای گرایشهای لیبرالی، غیر دینی و رادیکال بودند و در عمل تحت تأثیر ارزشهای بیگانه بودند و آنها اگر چه بر مولفه های مقوم بر توسعه تاکید می کردند ولی در عین حال به آموزه های دینی توجه ننموده و نفی دین و سنت می کردند. اما بعد از سالهای ذکر شده روشنفکران دینی سعی داشتند بین سنت و مدرنیته پیوند برقرار کنند و فرهنگ ایرانیان را در جهت توسعه شکل دهند و در برابر غرب گرایی بازگشت به هویت فرهنگی ایران دعوت کردند. البته اینها نیز نتوانستند با اجماع بر مولفه های فرهنگی و دینی به نحوی پایدار در توسعه تاثیر گذار باشند. بنابراین باید در درجه اول فرهنگ خودی را شناخت و الگوههای توسعه را بر پایه آن تدوین و اجرا کرد. با پیوند سنت و مدرنیته و ارائه قرائتی اسلامی و ایرانی از مدرنیته می توان به الگوی مناسبی از توسعه دست کم در بعد فرهنگی دست یافت تا زمینه ساز توسعه در ابعاد دیگر باشد.
استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران
استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران