این پژوهش با استفاده ار چارچوب روزنا جهت بررسی عوامل موثر در تحولات سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دهه ۷۰ انجام شده است. تحولات و رویکردهای بررسی شده در این دهه بکارگیری سیاست تنش زدایی و تشنج زدایی می باشد. طبق نظریه روزنا در تحوپت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دهه۷۰ دو دسته متغیر داخلی ( نقش، شخصیت، ساختار اجتماعی، دیوان سالاری) و متغیر محیطی ( نظام بین المللی) تاثیر گذارند. اهداف و سیاست آمریکا در منطقه خاورمیانه بخصوص خلیج فارس که به اشکال متفاوت ظهور می کند تأثیر بسیار مهمی بر سیاست خارجی ایران می گذارد. از اشکال متفاوت اینحضور می توان به دخالت وی در جنگ عراق و کویت، دخالت آمریکا در روابط اعراب و اسراییل و دخالت های وی در شورای همکاری خلیج فارس اشاره کرد که هر کدام از این دخالت ها به شکلی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و در فرایند تصمیم گیری ایران موثر است. همچنین فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هم با نتایجی که به بار آورد در بکارگیری سیاست تنش زدایی توسط کشور ایران موثر بوده است. گسترش بحث جهانی شدن و افزایش ارتباطات و طرح نظریه رویارویی تمدن ها نیز از علل بین المللی بکارگیری این سیاست (تنش زدایی) توسط آقای خاتمی و طرح نظریه گفتگوی تمدن ها می باشد. ذهنیت نخبگان سیاسی کشور و ایدئولوژی اسلامی صلح طلبانه آنان و نقش افکار عمومی نیز در بکارگیری سیاست تنش زدایی و طرح گفتگوی تمدن ها موثر می باشد. ساختار تصمیم گیری و افراد تصمیم گیرنده کشور نیز کمک به ایجاد و پیشرفت این تحولات نمودند از جمله تصمیم گیری های موثر در این دهه بی طرفی ایران در جنگ عراق و کویت و همچنین تصمیم مسوولان بر گسترش همکاری ایران و عربستان می باشد. با بررسی این عوامل و نظریه اینکه برخی از آنها داخلی و برخی بین المللی هستند مشاهده می شود که هر یک به نحوی در سیاست تنش زدایی که تحول عمده این دهه بشمار می رود موثر بوده اند و در نهایت فرضیه ما مبنی بر تاثیر گذار بودن دو متغیر داخلی و محیطی بر تحولات ایران در دهه ۷۰ به اثبات می رسد.
دانش آموخته و همکار آموزشی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام / نمایندهٔ مردم ولایت غزنی در دوره شانزدهم (پارلمان افغانستان) / رئیس دانشگاه خاتم النبیین (ص) کابل
دانشیار گروه مطالعات سیاسی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام معاون آموزش و فرهنگی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام