در تقسیمبندی موجودات هر چه موجود موردبررسی، از آثار ناشناختهتری برخوردار باشد، امکان قرار دادن آن در تقسیمبندیهای معمول، ضعیفتر میگردد. ماهیت علم و چگونگی فرایند ادراک به لحاظ ویژگیهای منحصربهفرد علم، از دیرباز موردتوجه فیلسوفان بوده است. با توجه به آثار، شخصی و دور از دسترسِ ابزار حسی و آزمایشگاهی بودن علم، فیلسوفان آن را در دستهبندی موجودات فوق مادی یا مجرد قرار دادهاند. بهتبع این تقسیمبندی، فرایند ادراک در قالبی خاص و متفاوت، نسبت به سایر فرایندها تبیین شده است. رتبه وجودی در نظر گرفتهشده برای علم، مانع میگردد تا فیلسوف از میان علتهای شناختهشده مادی و محسوس، فردی را بهعنوان علت آن معرفی کند. درنتیجه پس از پذیرش تجرد علم، عقل فعال یا موجودی مجرد، با رتبه وجودی بالاتر نسبت به نفس، بهعنوان علت ایجادکننده علم معرفیشده است. هر یک از سه مکتب فلسفه اسلامی با اندکی تفاوت نحوه ارتباط این موجود با نفس را توضیح دادهاند. نظریات اتخاذشده در خصوص ماهیت علم و چگونگی فرایند یادگیری، متأثر از پذیرش برخی مبانی موجود در نظام فلسفی است. مبانی پذیرفتهشده در هر علمی به دو صورت در نظریات مطرح در آن علم تأثیرگذار هستند. برخی بهصورت مستقیم بهعنوان ارکان استدلال مورداستفاده قرارگرفته و موجب اثبات مبانی دیگر میگردند. در مقابل پذیرش برخی مبنای، محدودیتهایی در نظریهپردازیهای دیگر ایجاد میکند. در این تحقیق مبانی محدودکننده نظریات فیلسوف در خصوص تجرد علم و چگونگی فرایند یادگیری، در سه مکتب فلسفه اسلامی موردبررسی و نقد قرارگرفته است.
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی