در این تحقیق بر آن بودیم تا تأثیرات ساختار سیاسی بر فرهنگ سیاسی را در دوره صفویه مورد کنکاش قرار دهیم در این راستا از نگرش پاتریمونیالیستی ماکس وبر که نظر به دیوانسالاری سنتی دارد و همچنین تقسیم بندی گابریل آلموند را مبنا قرار دادهایم. زیرا ساختار سیاسی به دو قسمت عمده اهل قلم و اهل شمشیر و قرار گرفتن شاه در رأس ساختار سیاسی، شکل ویژه ای از اقتدار سیاسی را در ساختار سیاسی بوجود آورده است که دیوان سالاری ادامه وجودی شاه بوده و گویی روح او در زیر دستان حلول کرده است و حکومت چون قائم به شخص است از معیارهای شایسته سالاری دور مانده است، شاه قطب است و شرط تقرب به او وفاداری و اطاعت بی قید و شرط می باشد. این مسأله در سلسله مراتب طولی نیز وجود دارد که چنین ساختاری زمینه ساز نوعی فرهنگ سیاسی گشته که در آن رابطه میان دولت و جامعه رابطه ای اقتدارگرایانه و پیرو منشانه خواهد بود. زیرا که مردم اتباع حاکم تلقی گشته و حقی برای مشارکت و رقابت ندارند. این خود مانع رشد فرد به لحاظ فرهنگ سیاسی گردیده است. زیرا فرد میکوشد به نحوی از انحناء، رضایت حاکم را به دست آورد و به حریم او نزدیک شوند. از اینجاست که فضای فرصت طلبی و چاپلوسی گسترش مییابد. جهت روشن شدن این فرهنگ سیاسی از چگونگی بررسی فرهنگ سیاسی به وسیله آلموند کمک گرفتهایم. زیرا آلموند برای ترسیم فرهنگ سیاسی هر ملتی آن را در سه سطح از نظام سیاسی مورد بررسی قرار میدهد. سطح نظام، سطح فرایند و سطح سیاستگذاری و در پایان به نمادهای تأثیرگذار اشاره نمودیم. نتیجه اینکه ساختار سیاسی صفویه، فرهنگ سیاسی تبعی را به همراه داشته است. که به واسطه این فرهنگ، فرد منفعل گردیده است.
استاد تمام گروه علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی
عضو هیات علمی و مدیر گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام نماینده مردم شوشتر در دوره اول مجلس شورای اسلامی