«خودتنهاگروی» یکی از چالش های مهم و جاری در فلسفه ی مغرب زمین است که درباره ی آن مباحث گسترده ای ارائه گردیده و از جهات مختلف، مدار نزاع بوده و نقدهایی به خود دیده است؛ اماخودتنهاگروی -از گذشته تا کنون- در نگاه بسیاری از نظریه پردازان غربی، به عنوان دیدگاهی انگاشته می شود که با استدلال های عقلی، نمی توان نادرستی آن را نمایاند. در این پژوهش که برپایه روش تحقیق کتابخانه ای به همراه تحلیل عقلی، سامان یافته است در گام نخست، خودتنهاگروی و اقسام آن -به ویژه «خودتنهاگروی وجودشناختی» و «خودتنهاگروی معرفت شناختی»- شناسانده شده است. در گام دوم، نسبتخودتنهاگروی با دو جریان فلسفی «عقل گرایی» و «تجربه گرایی» بررسی و نقش هر یک از آن دو در زمینه سازی برای پیدایش یا گسترش و تقویت خودتنهاگروی نمایان گردیده است همچنین در ضمن این مباحث، ادله ای که گاه برای اثبات یا تأیید مدعای خودتنهاگروی، سودمند انگاشته شده اند به تفصیل بررسی و ناکارآمدی آنهاتبیین شده است. در گام سوم، چیستی علم بدیهی و اقسام و جایگاه آن بررسی شده و گریزناپذیری خودتنهاگرا از پذیرش تحقق معرفت حقیقی-به معنای ادراک مطابق با واقع- و نیز گونه های یاد شده برای علم -یعنی «علم حضوری» و «علم حصولی»، «تصور» و «تصدیق»- تبیین شده است، افزون براین «انکارناپذیری صدق اصل امتناع تناقض» و نیز «نقش های معرفتی» آن شناسانده و چرایی ملزم بودن خودتنهاگرا به پذیرش آنها اثبات شده است. بافراهم آمدن مقدمات لازم برای نقد خودتنهاگروی، در گام چهارم، پس از تبیین مبانی و نتایج معرفت شناختی خودتنهاگروی، «امکان نظام-سازی معرفت» با ارائه «الگوی ابتنا»،اثبات گردیده و برپایه آن، دو استدلال عقلی بر نادرستی خودتنهاگروی اقامه شده است. افزون براینبا ارائه راه کار «تنبیه»، چگونگی آگاه ساختن خودتنهاگرای وجودشناختی و خودتنهاگرای معرفت شناختی، بر نادرستی خودتنهاگروی نیز شناسانده شده است. واژگان کلیدی: خودتنهاگروی، واقع نمایی، بدیهیات، نظام سازی معرفت، معرفت شناسی،مبناگروی
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
دانشیار گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام