هر اندیشهای بر اساس یکسری مبانی پایهگذاری شده است. اندیشه اخلاقی نیز از این قاعده مستثنی نیست. یکی از مهمترین این مبانی، مبانی انسانشناختی است زیرا موضوع اخلاق، انسان و افعال اختیاری اوست. بر این اساس، چگونگی تبیین حقیقت انسان، نفس و قوای آن و ارتباط هر یک از آنها با فضایل و رذایل اخلاقی، نقش مهم و مؤثری در شکلگیری اندیشه اخلاقی دارد. فارابی و فیض از اندیشمندان اسلامیاند که از اندیشه اخلاقی برخوردارند شناخت مبانی انسانشناختی هر یک از آنها در شناخت صحیح از اندیشه اخلاقی آنها، تأثیرگذار است. از دیدگاه فارابی، انسان موجودی مرکب از نفس و بدن است و از بین این دو، نفس حقیقت او را تشکیل میدهد. وی معتقد است در ابتدا نفس بالقوه، مجرد است اما با درک معقولات مجرد بالفعل شده و بر اساس آن به سعادت و شقاوت میرسد. وی معتقد است نفس با تطور میتواند راه کمال را طی کرده و به جایی برسد که بدون نیاز به جسم باقی بماند، از دیدگاه ایشان، اموری همچون معرفت، در این مسیر دخیل است، وی فضایل را مربوط به اعتدال و حد وسط در قوای ناطقه و نزوعیه نفس انسان میداند. فارابی مباحث خود را بر پایه منطق پایهگذاری کرده و برای عقل و استدلالات عقلی، جایگاه ویژهای قائل است، بر این اساس اندیشه اخلاقی او رنگ و بوی عقلی و فلسفی دارد و جزء مکاتب اخلاقی عقلی و فلسفی است. این اندیشه تا حدود زیادی از انسجام درونی بین عناصر و مؤلفههایش برخوردار بوده و هماهنگ با متون دینی است. هر چند موارد تناقضنما به چشم میآید که با قدری دقت و توجه، قابل تفسیر و حل است. فیض کاشانی نیز، بر این باور است که انسان دارای نفس و بدن است و اصالت را به نفس، میداند. وی، همچون فارابی نفس را مجرد و دارای تطور میداند که عواملی در چگونگی تطور نفس، دخیل است. از دیدگاه وی، فرشته و شیطان از عوامل مهم و تأثیرگذار در مسیر تطور انسان است. فیض، فضایل و رذایل را بر اساس قوای نفس، معرفی میکند. اندیشه اخلاقی فیض نیز از انسجام درونی و هماهنگی بیرونی با متون دینی برخوردار است البته فیض توجه ویژهای به اخبار و روایات دارد و سعی میکند تا مطالب خود را مستند به متون دینی بخصوص روایات کند. و دیگر اینکه، مطالب اخلاقی فیض، تلفیقی است، در برخی موارد صبغة حقوقی و فقهی دارد و در برخی موارد دیگر رنگ و بوی عرفانی به خود میگیرد. در مقام تطبیق این دو اندیشه اخلاقی باید گفت چون مبانی اخلاقی هر دو اندیشمند در بیشتر موارد یکسان است به همین دلیل بین این دو اندیشه اخلاقی، تعارض جدی و اساسی وجود ندارد بلکه در بسیاری از مباحث اخلاقی با هم اشتراک دارند. تنها تفاوت اصلی هر دو، در شیوه ارائه اخلاقی است. فارابی با رنگ و بوی عقلی به اخلاق توجه کرده و مکتب اخلاقی عقلی و فلسفی ارائه کرده و اندیشه اخلاقی فیض نیز، اندیشهای تلفیقی است. کلید واژه ها: اندیشه اخلاقی، مبانی انسان شناختی، فارابی، فیض کاشانی
بسيارى از انديشمندان اسلامى به مباحث اخلاقى پرداخته اند و حتى برخى از آنها نظريه يا اندیشه اخلاقى ارائه داده اند. هر يك از اين اندیشه ها و مباحث، بر يكسرى مبانى و اصول پايه ريزى شده است. يكى از مبانى مهمى كه در ساختار و شكل دهى نظريه ها…...
ادامهبسيارى از انديشمندان اسلامى به مباحث اخلاقى پرداخته اند و حتى برخى از آنها نظريه يا اندیشه اخلاقى ارائه داده اند. هر يك از اين اندیشه ها و مباحث، بر يكسرى مبانى و اصول پايه ريزى شده است. يكى از مبانى مهمى كه در ساختار و شكل دهى نظريه ها يا اندیشه هاى اخلاقى، تأثير بسيار دارد، نوع نگرش به انسان، ساحات وجودى او، بيان سعادت انسان و نهايتاً چگونگى رسيدن به سعادت می باشد. فارابى از انديشمندان و فيلسوفان اسلامى است كه رويكرد او در انسان شناختى فلسفى است و بالتبع، اخلاق او نيز همين رنگ و بو را دارد. فيض كاشانى نيز كه از انديشمندان بزرگ اسلامى است رويكرد او دينى و عرفانى است و مباحث اخلاقى او نيز متأثر از نگرش خاص او به انسان است. در اين رساله سعى شده، اندیشه اخلاقى هر يك از اين دو انديشمند، بر اساس انسان شناختى آنها، مورد تطبيق و بررسى و نقد قرار گيرد.
عضو هیات علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه قم
استاد گروه فلسفه اخلاق دانشگاه قم
احمد بهشتی (متولد ۱۳۱۴ در میانشهر از توابع فسا) پژوهشگر فلسفه، مدرس حوزه علمیه، نماینده دورههای اول و دوم مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه فارس (فسا)، نماینده مجلس خبرگان در دوره سوم و پنجم و رئیس سابق دانشگاه قم است.
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام / رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم / عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی