یکی از مباحث جدی در منطق بررسیهای موشکافانه و نقادانه گروهی از منطقدانان قرن ششم بر منطق مشایی حاکم است. این منطق که خود بازتاب اندیشههای ارسطوئی است، توسط فیلسوفان ومتکلمانی چون شهابالدین سهروردی و محمد بن عمر فخرالدین رازی مورد نقادی قرار گرفته است. شیخ اشراق با بررسی نقادانه خود، به ضعفهای منطق مشائی پی برده است. وی به نظام منطقی حکمت اشراقی خود دست یافته و دیدگاههای جدید فراوانی را به میان آورده است. از جمله منطقدانان دیگری که با تشکیکات خود بر منطق مشائی نقدهایی وارد کردهاند، فخررازی است. هر دو منطقدان در مکتب یک استاد «مجدالدین جیلی» و ظاهراً تحت تأثیرافکار نوین وی با آراء بدیع خود و نقد بر منطق ارسطویی از این منطق تا حدودی فاصله گرفتهاند. بررسی مقایسهای بین آراء این دو منطقدان بیانگر یکسری تفاوتها و شباهتها در آراء آنهاست. به واسطه این مقایسه تطبیقی میزان همخوانی وعدم همخوانی فکری این دو منطقدان در این عرصه آشکار شده است. از آنجا که شیخ اشراق حقیقت تصدیق را علم ندانسته و آن را بسیط میداند؛ در حالیکه فخر رازی حقیقت تصدیق را مرکب میداند، این دو در حقیقت تصدیق جهت اشتراکی ندارند. از نظرشیخ اشراق سالبه به انتفای موضوع در خصوص قضایای شخصیه جاری است. اما فخررازی به طور کلی سالبه به انتفای موضوع را نفی کرده است. شیخ اشراق در بخش قضیه همه قضایای موجهه را به حملیۀ موجبۀ کلیۀ ضروریه تحویل میبرد. همچنین وی در بخش قیاس با تحویل تمام قضایا به موجبه کلیه ضروریه، استدلال را منحصر در قیاس اقترانی حملی کرده است؛ در حالی که فخر رازی به همان سبک سنتی بسنده نموده است. همچنین شیخ اشراق با تحویل سالبه به معدوله و فخر رازی با نفی تفاوت بین معدوله و سالبه به همدیگر نزدیک شدهاند. شیخ اشراق دراعتبار صورت استدلالها اصل را شکل اول و فخررازی اصل را قیاس استثنایی میداند. شیخ اشراق در بخش برهان، مبادی آن را به سه دسته اولیات، حدسیات و مشاهدات تقلیل داده و مجربات و متواترات را به حدسیات ملحق نموده است؛ این در حالی است که فخررازی تنها اولیات را از مبادی میداند و همه قضایای بدیهی دیگر را نظری تلقی کرده است.
عضو هیات علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام