فلسفه برای کودکان از برنامههای آموزشی جدید در جهت بهبود روند فلسفه ورزی و تفکر در کودکان در نظام تربیتی است. این برنامه باوجود ظرفیتهای خوب برای ایجاد فضای تفکر دارای مبانی ناهمخوان با مبانی فلسفی بومی است. به این منظور ضروری است مبانی فلسفی برنامه بررسی و نقد شود. در این رساله به نقد و بررسی مبانی هستی شناختی، انسانشناختی، معرفتشناختی و ارزش شناختی داستان لیزا و راهنمای آنکه محتوای اخلاقی این برنامه است پرداختهشده است. حکمت متعالیه به دلیل جامعیت در سه عنصر برهان، قران و عرفان که ظرفیت خوبی برای استخراج تعلیم و تربیت اسلامی داراست، مبنای این رساله در بررسی و نقد است. این پژوهش، از روش تحلیلی استنتاجی به تحلیل و استخراج مبانی موجود فلسفی در داستان و راهنما میپردازد و با مبنا قرار دادن مبانی حکمت متعالیه با روش انتقادی به استنباط مبانی برنامه فلسفه کودک متعالیه میپردازد. در فصل آخر با استفاده از روش استنتاجی اصول تربیتی متعالیه استخراج میشود. بر اساس یافتههای این تحقیق آشکار گردید که داستان لیزا و راهنمای آن از مبانی فلسفی و به تبع آن اصول تربیتی کاملاً متفاوتی نسبت به حکمت متعالیه برخورداراست. مبانی فلسفی همچون محدود شدن هستی به عالم ماده، عدم غایتمندی عالم، ماهیت زیستی انسان، عدم دسترسی به معرفت یقینی، نسبی بودن معرفت، نسبیگرایی در ارزشها، در مقابل مبانی حکمت متعالیه همچون اصالت وجود، غایتمندی عالم، فطرت الهی انسان، امکان وقوع شناخت یقینی، امکان معرفت مطلق، واقعی بودن ارزشها، فضیلت گرایی در اخلاق، فضای تربیتی متفاوتی را رقم میزند. با مغایر بودن مبانی به تبع، اصول تربیتی حاصل از این مبانی هم متفاوت خواهد بود. اصول تربیتی مبانی فلسفی حکمت متعالیه همچون توجه به خدا بهعنوان علت غایی، اعتقاد به تقدیرات الهی، تذکر و تنبه به فطرت الهی، تأکید بر معرفت به حقایق عینی، توجه به قرب الهی و نیت، پرهیز از نسبیگرایی اخلاقی و معرفتی میتواند در تدوین برنامهها و محتواهای آموزشی متناسب با تعلیم و تربیت اسلامی مورد استفاده قرار گیرد و بستر مناسبتری را برای متناسبسازی برنامه برای تحقق تعلیم و تربیت اسلامی و یا به عبارتی حکمی کردن برنامه فراهم نماید.
دانشیار گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی