یووال نوح هراری، یکی از پرمخاطب ترین نظریه پردازان در حوزه انسان شناسی است. تبیینی که او از انسان به دست می دهد کاملا مادی بوده و سیر مباحث به گونه ای تنظیم شده که با خرافه خواندن دین و خداوند، بسیاری از اعتقادات و ارزش های اخلاقی را زیر سوال برد و چالش های فکری بزرگی را ایجاد کند. در این نوشتار با تمرکز بر روش تحلیلی-انتقادی ضمن طرح عقاید و استدلال های او درباره «نحوه پیداش انسان»، «مسئله شرافت انسانی»، «نقش خیالات در زندگی بشر» و« مسئله سعادت و عاقبت بشر»، نشان داده ایم که با تکیه بر اصول حکمت اسلامی، می توان اثبات کرد که استدلال های او در بسیاری از موارد، عقیم و مغالطی است. مبانی انسان شناسی او ریشه در پیش فرض های اثبات نشده ای مانند فرگشت و باورهای ابطال شده ای مانند انحصار وجود در مادیات و خیالی بودن امور بین الاذهانی دارد و در مواردی به خیال پردازی می پردازد. در حالی که بر اساس حکمت اسلامی، انسان علاوه بر جنبه مادی، دارای جنبه مجرد هم هست و بسیاری از حقایق انسانی، مستقیما به همین جنبه مربوط می شوند. همچنین حکمت اسلامی نشان می دهد که ادعای هراری بر اسطوره ای خواندن دین از اساس باطل است و او با عدم توجه به ماهیت دین حق، دین محقق و خرافات را در کانون توجهات قرار داده و به آنها انتقاد کرده است. موضع گیری های او درباره سعادت و عاقبت انسان که مبتنی بر لزوم تغییرات گسترده در بیوشیمی انسان و گسترش هوش مصنوعی است، رویاپردازانه بوده و عملا برای بشرِ امروز، توصیه ای ندارد. همچنین گفته های او خودمتناقض است و هم زمان هم هویت انسانی را انکار و هم نسبت به بحران های آینده، به او هشدار می دهد! این بررسی ها نشان می دهد آثار هراری از لحاظ روشی و محتوایی فاقد قیمت علمی چندانی است و در مقابل، انسان شناسی مبتنی بر دین و حکمت اسلامی، بسیار مستدل و منسجم بوده و سزاوارتر به قبول است.
استاد گروه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام مدیر گروه خانواده دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
دانشیار گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام