در تجربه تاریخی مسلمانان علم همواره در معنای عام به کار می رفته و شامل حوزه هایی مانند تفسیر، حدیث، کلام، عرفان، عقل و ... می شده است. از قرن نوزدهم به بعد قرائت جدیدی از علم در غرب مطرح شد که تنها معرفت حاصل از حس را معرفت اصیل معرفی کرده و دیگر منابع معرفتی همچون وحی و نقل را از درجه اعتبار ساقط دانست. پذیرش قرائت جدید از معنای علم، سبب از بین رفتن ساختار سنتی آموزش علم در کشور شده و به جای آن، نظام آموزش عمومی مبتنی بر آموزه های علم جدید مستقر گردید. نظام آموزش عمومی جدید، باعث ترویج قرائت جدیدی از معنای علم در فرهنگ دینی ما شده است. در این پژوهش، برای کشف معنای علم در تجربه تاریخی مسلمانان از روش اسنادی کتابخانه ای و برای کشف معنای علم در تجربه زیسته معلمان و دانش آموزان به عنوان کنشگران اصلی نظام آموزش عمومی از روش پدیدارشناسی استفاده شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که نظام آموزش عمومی کنونی کشور معنای جدیدی از علم را تولید و ترویج می کند که نه ارتباطی با معنای علم در تجربه تاریخی مسلمانان دارد و نه کاملا مبتنی بر معنای علم در فلسفه های آموزشی تفکر مدرن است. نظام آموزش عمومی با تاکید بر جدائی حوزه آموزش از پرورش، آموزش محوری را سرلوحه خود قرار داده و تعریفی از علم را در ذهن و جان کنشگران اصلی حوزه علم آموزی نهادینه کرده است که با معنای علم در تجربه تاریخی ایشان متفاوت است. همچنین نظام آموزش عمومی کشور نسبت به حوزه مهم «تربیت دینی» که قاعدتا باید هدف هرگونه آموزشی در نظام جمهوری اسلامی ایران باشد کاملا منفعل عمل می کند.
استادیار گروه فرهنگ و ارتباطات دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
استاد گروه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام مدیر گروه خانواده دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام