مطابق آموزههای دینی و عرفانی، پس از توحید و خداشناسی، شناخت انسان کامل از مهمترین و ضروریترین مسائل اعتقادی، اخلاقی و تربیتی به شمار میرود، بلکه برای نیل به شناختی صحیح از توحید، أسما و اوصاف الهی و مظاهر جمال و جلال خداوندی در نشئه ی هستی، شناخت انسان کامل ضرورتی انکارناپذیر است. فهم بسیاری از معارف و آموزههای شریعت، مانند ولایت، امامت، رسالت، نبوّت، قرب الهی، تنها با دستیابی به شناختی صحیح از انسان کامل میسّر است. شناخت انسان کامل در سه محور کلّی سامان می یابد: چیستی انسان کامل؛ رابطۀ انسان کامل با خداوند و رابطه انسان کامل با عالم هستی. بررسی سه محور یاد شده با تکیه بر منابع دست اوّل عرفانی در مکتب عرفانی ابن عربی و نیز مقایسه آنها با آموه های دینی، مهمترین رسالت این پژوهش قلمداد می شود. در مکتب ابنعربی، انسان میوۀ درخت وجود، کمال عالم کونی و غایت حرکت وجودیه و ایجادیه قلمداد شده است. در این مکتب، مراد از ایجاد عالم استجلای الهی است و کمال این استجلا در انسان کامل جستجو میشود. اگر چه اهل معرفت این مقام را به نوع انسان اختصاص دادهاند، اما تنها در انسان کامل وخلیفۀ الهی این قابلیّت به فعلیّت میرسد. انسان کامل مظهر تام حق تعالی و دارای منصب تکوینی خلافت از سوی پروردگار است. این ویژگی او را در جایگاهی والا نسبت به ما سوی الله قرار می دهد، انسان کامل نسبت به عالم امکان، نه تنها غایت است بلکه روحی است که بقا و استمرار عالم به او وابسته است، خلیفه و قطبی است که واسطه در ایصال فیض الهی است. در آموزه های دینی نیز بطور گسترده به تبیین انسان کامل و رابطه او با خداوند و عالم پرداخته شده است. با مقایسه آموزه های مکتب عرفانی ابن عربی و آموزه های دینی، اشتراک این دو در مباحث مربوط به انسان کامل روشن می گردد؛ بلکه آموزه های عرفانی در این مسئله، هماهنگ و برگرفته از آموزه های وحیانی است. این پژوهش از سلسله پژوهش های نظری است که با هدف توسعۀ دانش عرفان اسلامی انجام گرفته و در آن، روش گردآوری، طبقهبندی و تحلیل اطّلاعات بر اساس روش توصیفی ـ تحلیلی سامان یافته است.
استاد سطح عالی حوزه علمیه / عضو مجمع عالی حکمت و مدیریت گروه عرفان مجمع عالی حکمت اسلامی
استاد حوزه و دانشگاه / عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام