ارتباط میان جوامع اسلامی و غربی در دوران پیشا مدرن به گونهای بوده است كه هر کدام از آنها نسبتاً مستقل و بدون تأثیر پذیری فرهنگی ازهم، به حیات خود ادامه میدادهاند. اما طی قرون اخیر به دلیل تغییر شرایط، ارتباط جوامع مذكور كه دارای نظامهای ارزشی متفاوت و بلكه متضادی هستند ـ از نظر کمی و کیفی تغییر کرده و به میزان تشدید ارتباط، تعارضها و تضادهای ناشی از نظامهای ارزشی متفاوت و متضاد نیز بیشتر شده و نهایتاً منجر به غلبه نسبی نظام ارزشی غرب بر جوامع اسلامی شد. عكسالعمل جوامع اسلامی به این فشار، متفاوت و در بسیاری موارد، اعتراض بود كه نحوه آن در دوره های مختلف، متفاوت بوده است. اعتراض در ابتدا توسط نخبگان و نهایتاً در دهه های گذشته توسط تودههای مردمی علیه نظام ارزشی غرب صورت گرفت که جنبشهای اسلامی، جریانهای حامل این اعتراض تودهای به غرب هستند. از طرفی به علت اینکه چالش اسلام با مدرنیته و مدرنیسم یک چالش جهان بینانه بود، روند اصلاح گرایانه متأثر از مدرنیته غربی که اندیشمندان مسلمان به عنوان راه حل برای جبران عقب ماندگی جوامع خود، مطرح می کردند؛ در دهه های اخیر جهت گیری غالب این جنبش ها سمت و سویی احیاگرایانه با گذار از مدرنیته غرب به سمت افق اسلامی بود. کلیدواژه ها: اسلام، مدرنیته، اسلام سیاسی، اسلام گرایی، مدرنیته سیاسی، جنبش، جنبش اسلامی.
استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
عضو هیات علمی گروه مطالعات سیاسی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام