اندیشه مدینه فاضله، اگرچه در میان اوراق تاریخ و گستره جغرافیا شکلهای مختلفی یافته و هر کدام از اندیشهوران اجتماعی، ساختار ویژه ای از آن ترسیم کرده¬اند؛ اما در همه صور ترسیم شدهِ آن، فرایند ارتباطات و تعامل اجتماعی نمادین ساکنین آن اهمیت ویژه داشته است چراکه ارتباطات، فرهنگ و جامعه با یکدیگر پیوند داشته و پرسش های « ارتباط فاضله چگونه امکانپذیر است؟ و «نظم اجتماعی فاضله چگونه شکل می¬گیرد؟» دو روی یک سکهاند. لذا پرسش اساسی پژوهش حاضر این است که «در علم مدنی فارابی، ابن مسکویه و خواجه نصیر الدین طوسی ارتباطات در مدینه فاضله چگونه ترسیم و تبیین شده است؟». پنج سوال فرعی نیز به مبادی تصوی و تصدیقی و لوازم و پیامدهای نظری و عملی «ارتباطات در مدینه فاضله» ارجاع دارد. نگارنده برای پاسخ¬گویی سوالات پژوهش از روششناسی «هرمنوتیک استنطاقی» مبتنی بر « نظریه تفسیری قصدگرا» استفاده کرده است. بازخوانی آثار حکمت عملی ابو نصر فارابی، ابن مسکویه و خواجه طوسی با تکیه برادبیات نظری و شناخت مفهومی¬«ارتباطات» و «مدینه فاضله» به این نتایج رهنمون کرد که؛ از نظر معلمثانی «ارتباطات» به مثابه کنشی شناختی- بیانی، هنر ساختن و به کارگیری نشانه ها برای تسهیم و تشارک معنا بین «خود» و «دیگری» است که آشکار کننده نظام معنایی یا ملّت(فرهنگ) و تعین بخش ساختار اجتماعی یا امّت(جامعه)است. در فلسفه ارتباطات فارابی بین زبان، فرهنگ و جامعه پیوند وجود دارد. او با تکیه بر توانایی فطری کنش عقلی و زبانی انسان به مثابه حیوان ناطق(عاقل و سخنگو) فرایند ادراک معنا را بر اساس قاعده اتحاد عقل و عاقل و معقول و اظهار آن را بر اساس فرآگرد ظهور تدریجی نشانه¬های قراردادی و زبان تبیین می¬کند. معلم ثانی با نظریه عقل فعّال در صدد تبیین پیچیدهترین صورت ارتباطات انسانی در عالی ترین سطح وجودی یعنی ارتباط بشر با خداوند است. انسان متصل به عقل فعّال به بالاترین مرتبه کمال و درک معانی دست یافته است. چنین انسانی که وی آن را « رئیساول» می¬خواند، کسی است که طی مراحل رشد عقلی؛ به مقام عقل مستفاد ¬رسیده و با اتصال به عقل فعّال ، همه معارف و معانی سعادت آفرین را دریافت می-کند. او که کاملّترین فرد جامعه است وظیفه دارد نظام معنایی دریافت شده یا را از طریق حکمت، اقناع و تخییل نیکو برای مخاطبان ترسیم کند.از نظر فارابی ساخت مدینه فاضله از طریق ارتباطات برهانی(حکمت و تعقل معانی) و ارتباطات اقناعی(خطابه و اقناع نیکو) و ارتباطات تخییلی(شعر و تخییل نیکو) ممکن است که می¬تواند عقلانیت برهانی را برای اهل مدینه فاضله به همراه آورد .ابوعلی مسکویه و خواجه نصیر الدین طوسی نیز از منظر رابطه¬ای به ارتباطات نظر می¬کنند. لذا دیدگاه آنان می¬تواند تکمیل کننده نظریه ارتباطی فارابی باشد. آنان انسان را ذاتا انسگیر و تعاملات اجتماعی او را در حالت طبیعی گرم و نامتقارن میشمارد لذا معتقدند که کنش ارتباطی باید مبتنی بر محبت و صداقت باشد تا مدینه فاضله شکل گیرد البته عدالت شرط تداوم آن است. در اندیشه ارتباطی فلاسفه مسلمان «ارتباطات فاضله» دارای دو عنصر محوری «عقلانیت» و «صداقت» است. فارابی بر عنصر نخست تاکید دارد همان¬گونه که ابن مسکویه و خواجه بر دومی ¬تاکید می-کنند «عقلانیت » بنیان اشتراک را استوار میسازد همانگونه که «صداقت» بنیان اعتماد و ائتلاف را فراهم می¬کند. ارتباطات فاضله ارائه محتوای برهانی و عقل پسند با بیانی زیبا و دلنشین توسط خود به دیگری است. با رعایت دو این امر میتوانیم ارتباطات فاضله داشته و منزل، مدینه و امت فاضله را سامان دهیم.
هر روز که با طلوع فجر از خواب برمی خیزیم، پس از اقامه نماز و نیایش، به قرائت کتاب خدا مشغول میشویم.اگر اهل ورزش و پیاده روی صبحگاهی باشیم، به نزدیکترین بوستان محل زندگیمان رفته با دوستانمان ورزش صبحگاهی انجام میدهیم.هنگام ورزش و پس از آن با برخی از آنها…...
ادامههر روز که با طلوع فجر از خواب برمی خیزیم، پس از اقامه نماز و نیایش، به قرائت کتاب خدا مشغول میشویم.اگر اهل ورزش و پیاده روی صبحگاهی باشیم، به نزدیکترین بوستان محل زندگیمان رفته با دوستانمان ورزش صبحگاهی انجام میدهیم.هنگام ورزش و پس از آن با برخی از آنها گفتگو میکنیم.به خانه برمیگردیم؛ هنگام خوردن صبحانه با بچه ها و همسرمان گرم صحبت میشویم.البته به برنامه صبحگاهی تلویزیون هم ممکن است نگاه کنیم.هنگام خروج از منزل برنامه روزانه خود را که در دفتر یاداشتها ثبت کردهایم مرور میکنیم تا کارها و ملاقات هایمان را سر وقت انجام دهیم.به سمت محل کار یا تحصیل خود حرکت میکنیم.در طی مسیر داخل خودرو به اخبار رادیو گوش میدهیم.از خیابانهای مختلف عبور میکنیم.همانگونه که تابلوهای راهنمایی و رانندگی مسیر های انتخاب ما را تسهیل میکنند؛ گاه تابلوهای تبلیغاتی گوناگون در کنار خیابان آزارمان میدهند. با رسیدن به محل کار یا دانشگاه، هنگام عبوربرای نگهبان درب ورودی دست تکان میدهیم، او کارت ورود ما را ثبت میکند.پس از پارک خودروی خود در محل مناسب وارد ساختمان میشویم.با همکاران خوش و بشی میکنیم و دراتاق کار با همکاران و در کلاس درس با دانشجویان سخن میگوییم.در جلسه اداری یا علمی شرکت کرده و با همکاران و دوستان تبادل نظر میکنیم،درباره پروژه کاری یا علمی خود با یکی از مسئولان یا استادان ملاقات یا مصاحبه کنیم و یا به یکی از همکاران یا دانشجویان مشاوره ارائه دهیم. یا با مراجعه به کتابخانه کتابها، نشریات و روزنامه ها را تورق کنیم. هنگام ظهر پس از اقامه نماز در مسجد به سخنرانی کوتاه امام جماعت گوش می دهیم ممکن است گوشی همراه ما در وسط نماز یا سخنرانی زنگ بخورد یا پیامی را از شبکه های اجتماعی که در آنها عضویت داریم دریافت کنیم یا وارد اینترنت شده و نامه های الکترونیکی خود را مرور کنیم. اخبار خبرگزاری ها را مرور کنیم. به خانه که برگردیم تلویزیون با شبکه های متنوع و برنامه های گوناگونش از اخبار، مجموعه های نمایشی، مسابقات ورزشی و حتی آگهی های تجاری منتظرمان است تا تماشایشان کنیم و.... آن چه تاکنون بیان شد توصیفی بود از آن چه هر روز برای بسیاری از ما انسانهای امروزی اتفاق میافتدهمه این اعمال، کنشها و فعالیتهای روزمره «ارتباط » نامیده میشود. این توصیف بیانگر آن است که ما با «ارتباطات»زندگی میکنیم و البته برای تحقق آن از ابزارهای گوناگونی استفاده می کنیم. ابزارهایی که رشد و توسعه فزاینده آنها ما را وارد عصری جدید نموده است. عصری که در آن میلیون ها کاربر اينترنتي از موتورهاي جستجو، شبکههاي اجتماعي، پايگاههاي علمي، دايرهالمعارفهاي آنلاين و وبلاگهاي شخصي استفاده ميکنند؛ پردازشگرهايي پا به عرصهي حیات انسانی گذاشتهاند که قادرند ميليون ها عمليات را در يک ثانيه انجام دهند و میلیون ها پیام را با سرعت نور جابجا کنند. در این عصر؛ ماهوارهها، رایانهها، خطوط انتقال اطلاعات، ابزارهاي فوقپيشرفتهي پردازش دادهها، سريعترين هواپيماها، کشتی ها، قطارها و ماشينها هر نقطهاي را به ديگر نقاط جهان مرتبط کرده است و جابجایی انسان، کالا و پیام را به طرز شگفت آوری تسهیل کرده است. همین پيشرفتهاي حيرت انگيز و تحولات گوناگون آن موجب شده است که قرن اخیر «عصر ارتباطات » و «عصر اطلاعات » نامیده شود و سخن از جامعه ارتباطی و جامعه اطلاعاتی شود. اما به راستی «ارتباطات» چیست؟ این پدیده در عالم انسانی چگونه ممکن می شود ؟ چرا ارتباطات انسانی انجام می شود؟ نسبت ارتباطات، فرهنگ و جامعه چگونه است؟ نسبت ارتباطات، معرفت و اطلاعات چگونه است؟ چرا روزگار ما عصر «ارتباطات» و «اطلاعات»و جامعه ما «جامعه اطلاعاتی»، «جامعه معرفتی»و «جامعه شبکه ای» نامیده شده و می شود؟ و... اگر چه «ارتباط» یکی از فعالیتهای انسانی است که همه آن را میشناسند(فیسک 1388, 9)، اما جریان عادی زندگی روزمره به بسیاری از افراد هرگز این اجازه را نمی دهد که در مورد چیستی، چرایی و چگونگی ارتباط و نسبت آن با معرفت، فرهنگ، جامعه و زندگی روزمره، و سوالاتی نظیر پرسش های فوق بیندیشند، اما فیلسوفان، جامعهشناسان، انسانشناسان و روان شناسان همواره خود را با اینگونه سوالات مواجه میدانند.چراکه یافتن پاسخی صحیح برای آنها تاثیرات گسترده ای بر فهم و اداره زندگی اجتماعی انسانها خواهد داشت. البته قرار گرفتن در «عصر ارتباطات» و ظهور« جامعه اطلاعاتی» باعث شده است که پرسش از مساله «ارتباط» در کانون توجه فیلسوفان، جامعه شناسان، روان شناسان، سیاستمداران، منتقدان ادبی، زبان شناسان و حتی برخی فیزیکدانان و زیست شناسانقرار گیرد. گویا ارتباطات برای انسان امروزین هم مساله است و هم راه حل ، هم درد است و هم درمان.اگر چه برخی از ایننظریه پردازان اجتماعی فقط روایتگر یا فریادگر درد اند اما برخی نیز در جستجوی درمان هستند. پیتربرگر ،تامس لاکمن ، نیکلاس لومان و یورگن هابرماس جامعه شناسان و فیلسوفان اجتماعی آلمانی زبان که به تصریح هوبرتکنوبلاخ «تحول ارتباطی» نظریه جامعه شناختی ارتباط مدیون آنها است(کنوبلاخ 1391, 246-298) در کنار میشل فوکو و پیر بوردیو فرانسوی، از جمله گروه دوم اند.هابرماس با محور قراردادن مفهوم«ارتباطات» و نظریه پردازی « کنش ارتباطی» در جستجوی تغییر بنیادین تفکر اجتماعی و جهت گیریهای نظری غرب درباره انسان، جامعه و فرهنگ و حل کردن مشکلات بنیادین تمدن معاصر غربی است. راینر شوتس ایشل این روند تغییرات را این گونه خلاصه می کند: 1) «تغییر نظریه های بنیادی از مبانی نظری متکی بر فلسفه آگاهی به مبانی نظری فلسفه زبان. 2) تغییر نظریه های کنش از نظریه های هدفمند کنش به سمت نظریه های ارتباطی کنش. 3) تغییر نظریههای عقلانیت از نظریه های عقلانیت صوری به عقلانیت ارتباطی. 4) تغییر نظریه های جامعه و حرکت از نظریه های یک مرحلهای به نظریه های اجتماعی دو مرحله ای، زیست جهان ونظریه نظام. 5) تغییر نظریه های مدرنیته و حرکت از نظریه کارکردی به نظریه هنجاری که به کمک آن بتوان آسیب های جامعه مدرن را شناخت»(شوتسایشل 1391, 284) هابرماس درد را در نوع نظریه پردازی اجتماعی مبتنی بر فلسفه آگاهی می داند که، ذهنیت تنها و یگانه در حال شناختن و کنش، به عینیت در حال شدن ارجاع داده می شود تا بدین وسیله از هستی خود مطمئن شود(من شک می کنم پس هستم). او این دیدگاه را ناقص ارزیابی کرد و در آغاز طرح ریزی نظریه کنش ارتباطی خود معتقد است: «نظریه کنش در جامعه شناسی حول دو پرسش میگردد: « کنش اجتماعی چگونه امکانپذیر است؟ و «نظم اجتماعی چگونه شکل می-گیرد؟»هر دو پرسش دو روی یک سکهاند آنها مکمل یکدیگرند»(هابرماس به نقل از شوتسایشل ، 1391 ، ص. 285). از نظر هابرماس جامعه شناسی باید درصدد ایجاد پیوند میان کنش اجتماعی و نظم اجتماعی باشد لذا باید اساس را بر وجود دو کنشگر قرار داد که با یکدیگر کنش متقابل دارند. کنشگرانی که در روابط بین الاذهانی، زبان را به مثابه ابزار مهم مشترک در اختیار دارند. هابرماس با این تحلیل مفهوم ارتباطات را در کانون نظریه پردازی اجتماعی قرار داد. اگر وبر «بوروکراسی»، «کنش اجتماعی»، «عفلانیت صوری» را کشف کرد. هابرماس در جستجوی«حوزه عمومی»، «کنش ارتباطی» و «عقلانیت تفاهمی» است. نیکلاس لومان با نظریه «خود ارجاعی در ارتباط» (شوتسایشل 1391, 338)، میشل فوکو با «نظریه گفتمان»(کنوبلاخ 1391, 307)، پیر بوردیو با «نظریه اقتصاد مبادله زبانی»(شوتسایشل 1391, 459) و بسیاری دیگر از نظریه پردازان اجتماعی دیگر نیز همین دغدغه را دارند.لذا می توان گفت تبیین هستی، چیستی، چرایی و چگونگی «ارتباطات » و شناخت رازورمزها و الگوی عملیاتی آن یکی از مسائل مهم تفکر اجتماعی معاصر برای جامعه شناسی و جامعهسازیشده است. با توجه به آنچه تاکنون بیان شد به نظر می رسد مقدمه اول طرح مساله پژوهش حاضر یعنیچرایی پرسش از«ارتباطات» تبیین شده باشد.مقدمه دیگری که بیان مساله پژوهش حاضر نیازمند روشنسازی آن است.تبیین این نکته که چرا پرسش از چرایی و چگونگی «ارتباطات در مدینه فاضله» و از منظر علم مدنی فیلسوفان مسلمان دوره میانه ایران اسلامی یعنی فارابی، مسکویه و خواجه نصیر الدین طوسی انجام میشود؟» برای پاسخ گویی به این پرسش نیز باید گفت: مرور تاریخ تفکر اجتماعی نشان میدهد، حیات اجتماعی بشر و ابعاد مختلف آن از جمله «ارتباطات» از دو منظر متفاوت یعنی فلسفی و تجربی مورد مطالعه قرار گرفته است.نگاه اول حیات اجتماعی بشری وابعاد و عناصر آنرا با روش فلسفی، عقلی، کلی، نوعی، انتزاعی، تجریدی، و تحلیلی مورد پژوهش قرار میدهد؛ حقیقت جامعه، فرهنگ و ارتباطات را واکاوی میکند؛ از هستی، چیستی، چرایی و چگونگیحیات اجتماعی و عناصر و ابعاد آن میپرسد؛ انواع اجتماعات غیرکامله (خانه، کوی و محله) و کامله (شهر / کشور، امّت و جامعه جهانی) را برمیشمارد؛ شکل، صورت، قالب و نوع حقیقی و غیرحقیقی آن را شرح میدهد؛ نوع ایدهال یا فاضله جامعه و فرهنگ را از انواع غیر فاضله آن مشخص میسازد؛ و سرانجام ویژگیها و خصایص نوع برتر از زندگی جمعی و ساختار اجتماعی مطلوب، نظام معنایی و الگوی ارتباطات اجتماعی برتر آن را معین میکند.دانش حاصل از این مطالعات، در تمدن اسلامی-«علم مدنی» نام گرفته است.علم مدنی در حقیقت همان «دانش سیاست » یا «دانش شهرنشینی » ارسطو است که در دوران معاصر دیلتای آن را «علوم انسانی »نام نهاد.علم مدنی با انسان و جامعه آن گونه که باید باشند سروکار دارد. نگاه دوم نیز به اجتماع بشری میپردازد، ولی به شیوهای تجربی، انضمامی، استقرایی، مشاهدهای، موردی، جزئی و توصیفی.معرفت حاصل از این نگاه نیز جامعه شناسی را شکل داده است که با جوامع و افراد واقعی و عینی و تاریخی(دارای زمان و مکان معین) سر و کار دارد؛ و به گونه تجربی به بررسی حیات اجتماعی میپردازد.این نگاه تنها به توصیف و تبیین واقعیت اکتفا می کند و توان شناخت حقیقت و ارائه الگوی برتر(فضیلت) را ندارد. مطالعه اجتماعات انسانی به شیوه کلی و عقلی اگر چه در تمدن بشری سابقهی دیرین داشته و از افلاطونو ارسطو آغاز میشود اما در قرون اخیر مورد بی اعتنایی قرار گرفته و مطالعه جزئی و تجربی بر آن غالب شده است .غلبه نگاه دوم و بیاعتمادی به نگاه نخست در مطالعه حیات بشری محصول تحولات معرفتی و فرهنگی عصر رنسانس ( به ویژه روشنگری، خردگرایی) در غرب بوده است. فارابی فیلسوف بزرگ و شارح فلسفه افلاطون و ارسطو در تمدن اسلامی با علم و آگاهی از نقش فلسفه در جهت گیری تمدنی، جامعهسازیو سیاستگذاری فرهنگی از یک سوتلاش نمود اندیشه فلسفی یونانی را متناسب با نیازهای تمدن اسلامی و مبتنی بر اندیشه وحیانی اسلام اقتباس و بازخوانی کند و از سوی دیگر کوشید آرای این دو حکیم یونانی را جمع کند؛ تا ضمن بهره مندی از میراث هر دو حکیم یونانی،زمینه بحران در تمدن اسلامی فراهم نشود.فارابی گرچه در اندیشه فلسفی و ایده مدینه فاضله متاثر از افلاطون است ولی در طراحی و تبیین و تحلیل مدینه فاضله و نظام ارتباطات آن نوآوری های بسیار دارد به گونه ای که او را به عنوان معلم ثانی و فیلسوف موسس فلسفه اسلامی و پایه گذار مکتبی که «نتون» از آن به عنوان «مکتب فارابی» یاد می کند(نتون 1389)؛ جلوهگر می نماید.اگرچه یحیی بن عدی ، ابوسلیمان سجستانی ، ابوالحسن عامری و ابوحیان توحیدی شاگردان مستقیم این مکتباند امادر کنار شیخ الرئیسابن سینا نقش ابوعلی مسکویه و نصیرالدین طوسی به عنوان وارثان افکار مدنی فارابی برجستهتر است.زیرا اینان اگرچه مستمع درسگفتارهای فارابی نبودند اما مستفید خامه نوشتارها و متعمّق در آثار سترگ او بودند.آنان با درک عمیقتر اندیشه های معلم ثانی، مکتب فلسفی او را بسط داده و برای حل مسائل و بحرانهای ارتباطی تمدن اسلامی و ایران عصر عباسی به کار بستهاند. بازخوانی منظومه فکری فارابی به عنوان «فیلسوف فرهنگ» و ابوعلی مسکویه به عنوان فیلسوف اخلاق و مورخ میان فرهنگی و خواجه نصیرالدین طوسی به عنوان «فیلسوف گفتگو» نشان میدهدیکی از موضوعات مورد توجه آنان در علم مدنی خود تبیین واقعیت و حقیقت ارتباطات انسانی بوده است.چراکه «علم مدنی» یکی از شاخه های حکمت عملی است که موضوع آن جهان اراده انسانی است.زیرا الهیات یا حكمت نظريکه شامل متافیزیک، علوم ریاضی و علوم طبیعی است؛ به كاوش برهانی در وجود يا موجوداتي مي پردازد كه با صرفنظر از آگاهی، اراده و عمل انساني يافت مي شدند.اما حكمت عملي با شيوهاي برهاني به موضوعاتي مي پردازد كه از مسير آگاهی، اراده و عمل انساني تحقق مييافتند.این موضوعات در سه سطح فردی، خانوادگی و جمعی محقق می شدند و دانش های اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مُدن (علم مدنی) را شکل می دهند.لذا موضوع علممدنی افعال اجتماعی انسانی در همه اشکال، زمینه ها و سطوح آن است واعم از دانش سیاست امروزی است.لذا بی تردید دانشوران این علم به بررسی فعلو کنش ارتباطی انسان در علم مدنی اهتمام داشته اند.در حقیقت آنان ضمن توجه به پرسش مهم « ارتباطات انسانی چگونه ممکن است؟دغدغه پاسخ گویی به پرسش اهم «ارتباطات انسانی فاضله چگونه باید باشد؟» را نیز داشتند.به همین جهت به تبیین سیاست فاضله نفس، منزل، مدینه و مملکت و طراحی مدینه فاضله همت گماشتهاند.این امر بیانگر رویکرد هنجاری حکمای اسلامی افزون بر رویکرد توصیفی و انتقادی در تحلیل مسائل حکمت مدنی است چراکه غایت حکمت مدنی تبیین و تجویز ارتباطات فاضله، سیاست فاضله و ملت(فرهنگ) و مدینه و امت(جامعه) فاضله است.لذا پرسش اصلی این پژوهش آن است که « در علم مدنی فارابی، ابوعلی مسکویه و خواجه نصیر الدین طوسی به عنوان نمونه های برجسته اندیشه مدینه فاضلهگرا در ایران عصر عباسی «کنش ارتباطی و نظام ارتباطات اجتماعی» در مدینه فاضله چگونه ترسیم شده است؟».
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام / رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم / عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی
استاد حوزه و دانشگاه / عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی