آزادی که یکی از ابعاد وجودی انسان و یکی از طبیعی ترین حقوق انسان هاست، در چهارچوب نظریه گفتمان یکی از دال های شناوری است که در گفتمان های گوناگون تفاسیر و معانی متفاوت پیدا می کند. در ایران پس از انقلاب نیز از دو گفتمان سیاسی لیبرال و فقاهتی، در نهایت این گفتمان سیاسی فقاهتی بود که توانست تفسیر خود از آزادی را بر کرسی اذهان عمومی جامعه ایران بنشاند و مورد قبول توده مردم واقع شود و پس از تقسیم به دو گفتمان سیاسی چپ و راست، این تفسیر به گونه ای متفاوت از هم رخ می نمود تا آن حد که هر یک با ارائه تفسیری منطقی و دینی از آزادی سعی در تصرف افکار جامعه به نفع خود داشته تا بتواند رقیب را از میدان بیرون کند غافل از آنکه رقیب باز چهره ترمیم می نماید و بگونه ای دیگر رخ می نمایاند. این رساله در صدد ارائه این تغییرات و تفاسیر متعدد از آزادی، در منازعات گفتمانی پس از انقلاب است که هر یک در صدند با مصادره مدرنیته و دین به نفع خود، بر قامت آزدی لباس مشروعیت و مقبولیت بپوشانند. گفتمان سیاسی لیبرال را می توان متاثر از اندیشه های مدرنیته دانست که سعی می کند دین را بر آن منطبق سازد بر خلاف گفتمان های دیگر جمهوری اسلامی ایران که همگی در صدد انطباق مدرنیته با دین اند اما با این تفاوت که گفتمان سیاسی چپ با برداشت حداقلی از دین، محدوده وسیع تری را برای آزادی در نظر می گیرد به خلاف گفتمان سیاسی راست که آزادی را در محدوده ای کمتر به تصویر می کشاند.
استاديار دانشکده علوم اقتصادی و سياسی دانشگاه شهید بهشتی
استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم، رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی