فیلسوفان در این موضوع که معرفت شرط لازم عمل است، اتفاق نظر و در اینکه شرط کافی آن باشد، اختلاف داشته اند. سقراط اولین فیلسوفی است که معرفت را شرط کافی برای عمل می دانست و معتقد بود اگر انسان از بدی عمل آگاه شود، هرگز مرتکب آن نخواهد شد. شاگرد او افلاطون آن را مورد تأیید قرار داد. ارسطو در مقابل این دیدگاه، تأثیر میل نفسانی در عمل و ضعف اراده ناشی از آن را یاد آور شد که موجب میشود تا انسان گاهی بر خلاف معرفت، رفتار نماید. هیوم با مبنای عقلگرایانه هر دو نوع تفکر مخالفت ورزیده و نقش معرفت را در عمل به پایینترین مرتبه تنزل داده بود. مبانی و نتایج هر یک از این دیدگاهها استخراج و مورد بررسی قرار گرفت و نقاط قوت و ضعف آنها بیان شد. برخی از نظریههای فیلسوفان اسلامی، مانند رابطه مقدمات فعل ارادی و عمل، رابطه علم حضوری و عمل و عقیده به نقش علم معصوم در عمل ارادی، برای تأیید دیدگاه نقش کافی معرفت طرح شدند؛ اما همه نظریهها با اشکالاتی مواجه شده و تبیین کاملی از ضعف اراده و راه حلی برای آن ارائه نمیدهند. آیات و روایات دینی در این موضوع به چند دسته تقسیم شده اند. اگر چه تعدادی از آنها در ظاهر دلالت بر کفایت معرفت دارند، اما غالباً و به صراحت از شکاف میان معرفت و عمل سخن گفته اند. عوامل این مشکل از منظر نقل با تقسیم به دو گروه عوامل بیرونی و درونی، مورد بررسی قرار گرفت. در دیدگاه برگزیده، ابتدا نظریه یقین با استفاده از دیدگاه اندیشمندان اسلامی و متون دینی، طرح و بر اساس جنبههای معرفتی و روان شناختی آن تبیین شده است. تحلیل این نظریه ما را به برخی کاستیهای آن برای حل مشکل شکاف معرفت و عمل و نیاز به دخالت عنصر ایمان در مسئله و نظریه نهایی می رساند. نظریه نهایی، نظریه ایمان است که با تکیه بر عنصر معرفتی و باور قلبی در تعریف آن و بر اساس تبیین مراتب ایمان، عمل و نقش علیت غایی که مبانی نظریه قرار گرفتهاند، تلاش دارد تا به حل این مشکل نائل شود.
استادیار گروه فلسفه و کلام پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامی
دانشیار گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
مدیر موسسه بین المللی مطالعات اسلامی، استاد و مدیر گروه ادیان موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)
عضو گروه فلسفه وكلام و معاون پژوهشی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه