با نظر به اینکه خواجه نصیرالدین طوسی یکی از فلاسفه بزرگ اسلامی است که دارای تفکر منظومه ایی در حکمت نظری و عملی بوده و در حکمت عملی خود به ترسیم جامعه و نظام سیاسی مطلوب خود بر میآید، در این پروژه تحقیقی سؤال اصلی این است که در اندیشه سیاسی خواجه طوسی دولت چه ماهیتی دارد و چه نقش و جایگاهی در جامعه و نظام سیاسی ایفاء میکند تا با پاسخگویی به آننظریه دولت وی از دیگر نظریاتی که در باب دولت ارائه شده، متمایز شود. فرضیه مورد پژوهش آن است که در اندیشه سیاسی وی، دولت نهادی راهبردگر و هادی و سامان دهنده و نظارت کننده است تا اهداف و غایاتی که جامع سیاسی در سطوح مختلف خود (مدینه - امت - جامعه جهانی) دارد، بوسیله دولت و راهبردی آن حاصل شود. در پاسخ به چنین سوالی گفته می شود که نظریه دولت خواجه طوسی مبتنی بر معرفت از "هست و نیست" و "بایدها و نبایدها" و رابطه میان آنها بوده و آنها را حکیم الهی در حکمت نظری و عملی خودبطور کامل از طریق قوه عاقله و منبع وحی دریافت میکند و دیگران به میزان برخورداری از استعدادهای خود بهرهمند میشوند. در نظریه دولت وی سیاست به معنای تدبیر امور بوده و ماهیت دولت قوه مدبره فائقهای دانسته شده است که متکفل عملی و جاری سازی مطلق سیاست در مطلق دولت و در نظریه دولت وی جاری ساز سیاست فاضله در جامعه سیاسی بوده و از آن تعبیر به "دولت امامت" میشود و در واقعیتش که معرف نقش آن در جامعه و نظام سیاسی است، نهادی است که راهبردی و مدیریت کلان جامعه و سامان دهی نهادها، مؤسسات، ارگانها، شأنها، روابط و فرصتها و امکانات را بر عهده دارد و در جامعه و نظام سیاسی مطلوب متکفل راهبردی جامعه در جریان یافتن فضایل و استقرار آنها بوده و با برخورداری از اصول اساسی حفظ و ثبات دولتها دارای رویکرد و راهکار و رفتاریات سیاسی خاصی است که جملگی تحقق بخش یک دولت باثبات بوده و جامعه را بطور دائم به رشد و تعالی سوق میدهند.
عضو هیات علمی گروه فلسفه سیاسی پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامی
دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران
استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران