در مطالعه نیروهای اجتماعی ایران، روحانیت به عنوان یکی از بازیگران عرصه سیاسی _ اجتماعی در تحولات دوره معاصر، نقش مهم و غیر قابل انکاری داشته است. با توجه به روش سیستمی، روحانیت به عنوان زیر سیستمی از سیستم بزرگ اجتماعی به تحولاتی که در خارج از محیط خود رخ داده عکس العمل نشان می هد. زیرا یک سیستم پویا برای ادامه حیات خود نیازمند کارکرد انطباق پذیری با محیط خویش میباشد. با توجه به دو تحول مهم در تاریخ معاصر ایران یعنی مشروطه و انقلاب اسلامی و نقش اساسی روحانیت در این دو رویداد، بررسی مقایسهای نتایج آن دو بر سیستم روحانیت چه در بخش ساختاری و چه در بخش کارکردی قابل توجه و تامل میباشد. نتایج به دست آمده از مقایسه ساختار و کارکردهای روحانیت در این دو دوره نشان می دهد؛ علی رغم وجود نقش مشابه روحانیت در این دو تحول، نتایج متفاوتی برای روحانیت به دست آمده است. نتیجه ورود روحانیت به عرصه سیاست در دوره مشروطه باعث تضعیف کارکردهای موقعیتمند از جمله کارکرد سیاسی شده و بیشتر تمرکز روحانیت را بر کارکردهای سنتی معطوف داشته است. در بخش ساختاری نیز تلاش نموده تا مرجعیت دینی را از عراق به ایران انتقال داده و پراکندگی موجود در میان خود را به اتحاد در مرجعیت و رهبری دینی تبدیل نماید. عمده تلاش روحانیت در این عرصه حفظ بقای خویش در مقابل سیاست های ضد دینی دوره پهلوی بود. اما در دوره بعد از انقلاب شرایط مناسبی برای توسعه ساختاری و کارکردی روحانیت ایجاد شد. روحانیت چه در بخش هرم اقتداری و چه در بخش سازمانی خود دچار تحول گردیده و کارکردهای موقعیتمندش را توسعه داده و نقشهای سیاسی مختلفی را بر عهده گرفته است.
عضو هیات علمی و دانشیار گروه علوم سیاسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
عضو هیات علمی و مدیر گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام نماینده مردم شوشتر در دوره اول مجلس شورای اسلامی