این نوشتار در پنج بخش و یک خاتمه تدوین شده است. در بخش اول به مبادی تصویری پرداخته شده و واژه سکولاریسم، سکولاریزیشن و برابر نهادهای آن در فارسی و عربی و معانی دین از منظرههای متعدد مورد بحث قرار گرفته است. در بخش دوم، بحث انسان گرایی، که در حقیقت ستون فقرات تمدن مغرب زمین و بالطبع زیر ساخت سکولاریسم هم هست، مورد بررسی قرار گرفته و در واقع ایدئولوژی اومانیستی، تجزیه و تحلیل شده و در قسمت دوم این بخش، انسان، جایگاه و هدف خلقت او از منظر اسلام، به طور مختصر مورد بررسی قرار گرفته است. در بخش سوم، به یکی دیگر از مبانی معرفتی سکولاریسم، که علم است، پرداخته شده، یادآوری گردیده است که علم در غرب، علی الاصول با تحول گرایی به روش فیزیک و شأن پوزییتویستیک به خود گرفتن، خود را از دین و مابعدالطبیعه بی نیاز می بیند. پایه گذاران مشرب تجربی پوزیتویستیک مدعی هستند هرچه علی الاصول قابل اثبات نباشد، علم نیست و این در حالی است که علم بدون فلسفه، بی پایه و اساس است و خطر آن کمتر از نفع آن نیست. در آخر به علم مورد نظر اسلام اشاره شده و ویژگیهای علم اسلامی و اقسام آن از دیدگاه اسلام بیان گردیده است در پایان نیز نتیجه این شدکه علم و دین مکمل یکدیگر هستند که انسان با هر دو به سعادت می رسد. در بخش چهارم به مبحث عقلانیت پرداخته شده و برخی از مظاهر عقلانیت، مانند عقلانیت سیاسی و عقلانیت سرمایه داری تا حدی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است و در این مبحث نظر برخی از صاحب نظران غربی و برخی از محققان داخلی در باب جوهره عقلانیت غربی مطرح شده است و نتیجه بحث به اینجا رسیده که عقلانیت موجود غرب را نمی توان همان عقلی دانست که در اسلام مورد سفارش قرار گرفته؛ بلکه عقلانیت فعلی غرب پشتوانه قدسی و ارزشی خود را از دست داده است. در حالی که عقلانیت در اسلام دارای چند سطح است و سطح رویین آن عقلانیت ابزاری،که همانا عقل معاش است قرار می گیرد.در بخش پنجم به قلمرو دین پرداخته شده و دو دیدگاه حداقلی وحداکثری مورد بحث قرار گرفته است،به این نحو که در قسمت اول دیدگاه حداقلی، تبیین و سپس ادله آنها با یاداوری و نقد شده و سپس در قسمت دوم به تبیین دیدگاه حداکثری پرداخته شده است و ثابت شده است که اسلام نه تنها با عقل و علم مخالف نیست؛بلکه با کمک آن دو می توان بهترین و کارآمدترین قوانین را جهت اداره زندگی بشر تدوین کرد.در خاتمه به این بحث پرداخته شده است که اصولا جامعه دینی به چه جامعه ای گفته می شود.در این قسمت؛ نظرات برخی روشنفکران طرح و نقد شده و سپس جامعه دینی از دیدگاه اسلام مورد بحث قرار گرفته و پس از آن آشکار می شود جامعه دینی جامعه است که قوانین دین در آن اجرا شود یا به عبارتی شبکه روابط اجتماعی آن بر اساس قوانین دینی شکل گرفته باشد، که در این صورت نیازمند مجری ایت که باید از جانب خداوند منصوب باشد و اینکه در عصر غیبت نزدیکترین شخص به معصوم باید سکان هدایت جامعه را به دست بگیرد. در پایان نیز به برخی اشکالاتی که به حکومت اسلامی شده پاسخ داده می شود.
رئیس قوه قضاییه ایران و رئیس هیئت امنای دانشگاه امام صادق علیه السلام
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام