در باب علل انحطاط و عقب ماندگی مسلمین از منظرهای گوناگونی بحث شده است، عدهای از منظر غیر دینی و درون تمدنی علل و عوامل تکوین و فراز و فرود تمدن اسلامی را مورد بررسی قرار دادهاند. گروهی دیگر از منظر غیر دینی اما با ملاک قرار دادن علل پیشرفت و توسعه جوامع غربی به بررسی علل عقب ماندگی جوامع شرق به طور کلی یه به طور موردی در قالب نظریه های عقب ماندگی پرداخته و احیانا برخی از این نظریهها آموزهها و سنتهای دینی را عامل عقب ماندگی معرفی نمودهاند. دستهای دیگر از منظر دینی بر مبنای اعتقاد راسخ خود به اسلام به عنوان دینی کامل و جامع که تأمین کننده سعادت دنیوی و اخروی انسانهاست به پدیده انحطاط و عقب ماندگی مسلمین نگریستهاند. آیةالله خامنهای و آقای هاشمی رفسنجانی از گروه اخیر می باشند. پژوهش حاضر این سؤال اساسی را طرح و پاسخ داده است که علل و عوامل انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان را از دیدگاه این دو اندیشمند کدامند؟ و چه عواملی بیشترین تأثیر را داشتهاند؟ دیدگاه آقای خامنهای بر اساس اعتقادشان به کامل بودن دین اسلام و تأمین کننده سعادت دنیوی و اخروی و پیشرفت مادی و معنوی انسانها توسط اسلام، دوری از اسلام واقعی و قرآن البته به خاطر تبلیغات استعمارگرانه و کوتاهی خود مسلمین میباشد که با القا جدایی دین از سیاست و عدم اجرایی شدن قوانین اسلام در جهت زوال و سقوط مسلمین قدم برداشتهاند. لذا تنها راه خروج از انحطاط، روی آوردن به اسلام واقعی و اجرای قوانین اسلام میباشد. آقای هاشمی رفسنجانی هم به نحوی به مسأله پرداخته و استعمار و استبداد و افراط و تفریط مسلمین را عامل زوال ایشان میداند. آقای هاشمی با آوردن شعار مخرب استعمار ثابت کرد که استعمارگران چگونه با فقر و بی سواد نگه داشتن مردم آنان را در تباهی و وحشی گری نگه داشتهاند و با هدایت دولتهای دست نشانده خویش در کشورهای مسلمان از زمان جنگهای صلیبی به بعد توانستهاند از اسلام جز نامی باقی نگذارند تا مردم بی اعتقاد و بی هویت شده و از آرمانها و اعتقادات خویش دفاع ننمایند.
عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه مفید
استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم، رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی