رابطه عقل شرع در قلمرو سیاست از دیدگاه فلاسفه مسلمان دوره میانه مورد بحث این نوشتار میباشد. فلاسفه مسلمان، عقل را قوه ادراکی واحدی میدانستند؛ به این معنا که آنان عقل نظری و عملی را یگانه دانسته و اختلاف این دو را بر حسب مدرکات عقل ترقی می کردند. عقل را جهان شمول و فراتاریخی دانسته و قضایایی را که در حوزه عقل عملی و سیاست بودند، متصل به برهانیات و غیر نسبی میدانستند. بر خلاف این نظر، پیدایش عقل در جهان اسلام به پدیده مهم نزول وحی مرتبط دانسته شد و در این مورد مفهوم "موقعیت مندی" عقل اسلامی مورد تأکید قرار گرفته است. عقل در جهان اسلام جهت فهم وحی بوده و به متفکرینی بستگی داشته که در زمان و مکان خاص و بطور کلی موقعیت تعبیری خاص اسلامی و در نزاع با سایر نحلهها به تفکر و بحث پرداخته اند. فلاسفه مسلملن در نزاعهایی که با سایر نحله های معرفتی ( ظاهر گرایان، متکلمین و فلاسفه افراطی) در مورد عقلی یا شرعی کردن سیاست داشته اند، به عقل اسلامی وضوح و توسعه بخشیده اند. در این نزاعها فلاسفه به عام و جهان شمول بودن دانش سیاسی و ظاهرگرایان و متکلمین به خاص بودن آن نظر داشته اند. رد منطق، رد قانون علیت، تقدم اراده بر معرفت و رد حسن و قبح ذاتی افعال از مواردی بوده است که خاص گرایان مطرح کرده اند. اینان در شناخت سیاست آشنایی با زبان عرب را کافی دانسته و در دانش سیاسی خود به فهم ظاهر متون دینی اکتفاء کردهاند. در مقابل برخی از فلاسفه با اتکاء به منطق و عقل عملی به رد ارزش نصوص دینی در سیاست پرداختهاند. فارابی و مسکویه و... در جمعی که بین این دو دسته از نظریات مخالف به وجود آوردهاند، بین عمومیت عقل و ابزار آن یعنی منطق و علوم نقلی و شرعی و ابزار آن یعنی زبان عربی به جمعی بدیع رسیدند و از علم مدنی عام که شامل فلسفه مدنی و فقه مدنی میشود نام بردند در این منظومه عقل ناظر به کلیاتی است که شرع جزئیات آن را با توجه به شرایط خاص بیان میکند و بین عقل و شرع در قلمرو سیاست نسبت عام و خاص برقرار میگردد البته دسته بندی که در مورد عام یا خاص بودن دانش سیاسی (عقل یا شرعی بودن آن) ذکر کردیم در نزاعهای فکری فلاسفه با خودشان نیز برقرار بوده است: عدهای سعادت انسان را عقلی وعدهای سیاست را کلا به شرع واگذار کردهاند.
استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران
استاد سابق گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران و عضو هیات علمی فعلی دانشکده علم سیاست دانشگاه سیراکیوز نیویورک