حکمت اسلامی این ظرفیت را دارد که علوم گوناگون هر یک به نوعی از آن بهره گیرد. ارتباطات نیز به عنوان یکی از علوم اجتماعی، میتواند برخی گزارههای خود را با استفاده از حکمت اسلامی غنا بخشد. پرسش اصلی این نوشتار آن است که از منظر حکمت اسلامی، در بخشهای چندگانه ارتباطات چه رخ میدهد و ارتباطات کامل چگونه محقق میشود؟ روش انجام تحقیق، دلالت پژوهی نظاممند بوده است؛ بدین گونه که ابتدا چارچوب مفهومی ارتباطات در قالب سه بخش «ادراک معنا» (در فرد الف)، «انتقال معنا» (از فرد الف به فرد ب) و «دریافت معنا» (توسط فرد ب) صورتبندی شد و سپس ناظر به هر بخش، دیدگاه حکمت اسلامی مورد مطالعه قرار گرفت. از منظر حکمت اسلامی، در مرحله «ادراک معنا»، نفوس عادی پذیرنده صورت ها و معانیاند؛ اما نفوس عالی، صورتهای جزئی حسی و جرئی خیالی را ایجاد میکنند اما ادراک معانی کلی (عقلی) در نفوس عالی ناشی از مشاهده مُثُل افلاطونی، اتحاد با عقل فعال و فنای در ذات است که در مراحل اخیر، نفس عالی خود به انشاء و خلق معانی می پردازد. در مرحله «انتقال معنا» انتقال معانی با وساطت نشانههایی صورت میگیرد که این نشانهها عمدتاً قراردادی لفظی هستند که به ازای «معنا» و نه «مفهوم ذهنی» وضع شده اند. با توجه به فرافردی بودن معنا در مقایسه با مفهوم ذهنی، امکان ارتباط کامل تر بین انسان ها فراهم می شود. در مرحله «دریافت معنا» توسط مخاطب، نقش نشانه ها برجسته است؛ دریافت صورتهای جزئی خیالی، ناشی از زمینهسازی نشانهها برای ایجاد صورت خیالی توسط مخاطب و یا برانگیختن صورتی خیالی از پیش موجود در او است؛ دریافت معانی کلی نیز ناشی از زمینهسازی نشانهها برای رخ دادن هر یک از سهگانه پیشگفته (مشاهده، اتحاد، فنا) در مخاطب است. با توجه به اهمیت معانی کلی نسبت به معانی جزئی و نقش انحصاری عقل فعال در فیض معانی کلی به انسانها، ارتباطات کامل زمانی رخ میدهد که انسانها با تعالی نفس و تبدیل شدن به انسان متعالی، امکان اتصال به عقل فعال و بلکه اتحاد با آن و دریافت بدون خطای معانی کلی را بیابند. این حالتی است که در آن کاملترین نوع ارتباط میان انسانها رخ میدهد که میتوان آن را ارتباطات متعالیه نام نهاد. هنگامی که این صورتبندی در مواجهه با رویکرد ارتباطی مکتب مطالعات فرهنگی بیرمنگام، یا آنچه مکتب تولید و مبادله معنا خوانده میشود، قرار گیرد، در دو بحث ذاتمندی معنا و نیز دریافت معنا توسط مخاطب تفاوتهای بنیادین بین این دو مشاهده میشود. مکتب تولید و مبادله معنا، به تبع پارادایم تفسیری، قائل به معانی حقیقی و وجود نفسالامر برای آنها نیست و در امتداد همین مبنا، در دریافت معنا نیز مخاطب را در آفرینش معنا آزاد میگذارد تا به خوانشی که خود میخواهد دست یابد.
دانش آموخته مقطع دکتری رشته فرهنگ و ارتباطات دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام / رئیس اداره برنامهریزی و مطالعات راهبردی حوزههای علمیه خواهران
استاد حوزه و دانشگاه / عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی
دانشیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام