سعادت همواره مطلوب انسان و شقاوت مغضوب وی بوده است. بشر مشتاق نیک بختی و گریزان از بدبختی است ولی مشکل بنیادی شناخت سعادت می باشد. و سوال اساسی این است که حقیقت سعادت و ماهیت خوشبختی چیست؟ زیرا تا انسان حقیقت سعادت را نداند، سبیل تحصیل آن را نیابد . در پاسخ به این و مقیم مقامات نگردد و به بهجت و السرور نرسد. در پاسخ به این سوال نظرات مختلفی مطرح شده است. دو فیلسوف بزرگ جهان اسلام فارابی و ابن سینا که در اوج قله حکمت و نردبان طریقت قرار دارند با دو تقریر مختلف سعادت را بررسی نموده اند. در این رساله در بخش اول کلیاتی را درباره فارابی و ابن سینا و تاریخچه اجمالی نظریه سعادت مطرح شده و در دو بخش جداگانه به بررسی سعادت از نظر فارابی و ابن سینا پرداخته شده است. فارابی سعادت را به خیر مطلوب لذاته، غایت مطلوب و مفارقت از ماده و رسیدن به عقل فعال می داند و سعادت را مفهومی می داند که به فضیلت های مختلف عقلی و اخلاقی منحلمی شود که امروزه به غایت جامع معروف است و فضایل چهارگانه نظری، فکری، عملی و اخلاقی مولفه های سعادتند و خیر بودن، برترین خیر و بسندگی به خود از ویژگی های صوری سعادت می باشد. شیخ الئیس بحث سعادت را از بهجت و لذت شروع می نماید و لذت را در حقیقت در یافتن و رسیدن به چیزی از آن جهت که پیش دریافت کند کمال و خیر است می داند و با تقسیم لذت به عقلی و حسی، برتری لذات باطنی و عقلی را بر لذات حسی ثابت می نماید و با اثبات خلود نفس معتقد است انسان به بهجت و سعادتی می رسد که برای نفس کامل انسان بعد از فنای بدن ثابت می شود و دیگر این سوال مطرح نمی شود که اگر نفس بعد از بدن در جهان دیگر زیست کند، در آن حال لذت و رنجی ندارد؛ زیرا لذت و رنجو سعادت و شقاوت منحصر به ابزار محسوس بدنی نمی باشد. در بخش نهایی به بیان نظریه مختار پرداخته که سعادت و لذت حقیقی انسان عبارت است از وصول نفس انسان به کمال که با حرکت ارادی و افعال اختیاری به همان کمالی که خداوند متعال در فطرت و نهاد انسان نهاده، برسد و باید همه قوای انسانی را ملاحظه کرد و سعادت در انسان که مرکب از روح و بدن است خیری می باشد که مقتضای قوای روحی و بدنی اوست و انسانی کامل است که دلش به نور الهی منور شده و تعیین حدود سعادت انسان بر محور خلیفه الهی دور می زند.
استاد گروه فلسفه اخلاق دانشگاه قم
عضو هیات علمی و دانشیار گروه فلسفه و کلام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه