خط مشیهای عمومی دولت پهلوی (رضا خان) عنوان پژوهش حاضر است که در این پژوهش دنبال این هستیم تا مهمترین عوامل و علل اتخاذ خط مشی های دولت رضا شاه را بررسی نماییم. بنابراین ابتدا تعریف مناسبی از خط مشی ارائه داده تا بوسیله آنها به سیاستهای رضا شاهی بپردازیم. در فصل اول، تعاریف مختلفی از خط مشیها را ارائه دادیم ولی این تعریف را در مجموع آنها مناسبتر یافتیم. فرآیندی که شامل مهمترین برنامهها و اهداف از پیش تعیین شده از سوی مقامات دولتی و غیر دولتی به جهت منافع عام و عموم جامعه، میباشد. خط مشیها خود حاصل و نتیجه خط مشی گذاریها هستند. بنابراین خط مشی گذاری خود فرآیندی است که عوامل متعدد همچون ساختارها، فرهنگ و ائدولوژی، رژیم سیاسی، زمان و مکان، سیاستگذاران (کارگزار) و... بر آن تأثیر گذار هستند. در اینکه چه عواملی در تعیین خط مشی های دولت پهلوی، تأثیر گذار بوده اند، این جواب اجمالی را به عنوان فرضیه مطرح کردیم که: عوامل ساختاری، کارکردی و شخصیتی در تعیین خط مشیهای رضا شاهی تأثیر گذار بوده و نقش مهمی ایفا کردهاند. در فصل دوم، به طور مفصل به ساختارهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی اواخر عصر قاجار و اوایل عصر پهلوی، اشاره کردیم. ساختار سیاسی قاجاریه دارای یک رژیم سیاسی بسته سنتی و همراه با استبداد بوده است. نهاد حکومت تنها نهاد خط مشی گذار مطرح بود که این نهاد نیز خود تحت فرمان پادشاه فعالیت میکرد. بخش اعضم جامعه را مردم بی بضاعتی تشکیل میدادند که هیچگونه نقشی در سیستم سیاسی نداشتند و تنها فرمانبر حکمروان و زیردستان خود بودند. قوانین و هنجارها به گونهای شکل گرفته بود که یک فاصله طبقاتی شدیدی را بین حاکم و فرمانبر (شاه و مردم) بوجود آورده بود. این فاصله در همه زمینهها وجود داشت. وضع اقتصادی جامعه به طور اسفباری عقب مانده بود. اقتصاد معیشتی، شبانی و بر پایه کشاورزی سنتی بود که کارکرد چندانی نیز در رفاه اجتماعی و اقتصادی به دنبال نداشت. بنابراین ضعف اقتصادی که خود ناشی از انحطاط داخلی و بی کفایتی زمامداران و ویرانی ساختارها ناشی میشد، ایران را به سمت وابستگی همه جانبه سوق داد. اما به مرور با وقوع انقلاب مشروطه نوعی بیداری و تغییر ساختار در سیاست و اجتماع ایران به وجود آمد که آن هم در نهایت به علل متعددی به شکست منجر گردید و تنها عقده حقارتی در مردم باقی گذاشت. تقویت قدرت متمرکز داخلی، جهت فرو نشاندن جنبشهای استقلال طلب و ملی گرا، رونق بخشیدن به اقتصاد سنتی و عقب ماندن ایران و حمایت از منافع بیگانگان، انگلستان را وادار به اجرای کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ش توسط رضا خان کرد. این کودتا اگر چه ابتدا فقط برای ایجاد یک حکومت مقتدر در مرکز شکل گرفت ولی در نهایت منجر به شکست سلسله قاجاریه و روی کار آمدن خاندان پهلوی شده است. در فصل سوم، به اهم سیاستها و خط مشی هایی که رضا شاه پس از به قدرت رسیدن در سال ۱۳۰۴ش با هدف توسعه، نو سازی و مدرنیسم دنبال کرد، پرداخته ایم. پس از توضیح نابسامانیها و کاستیهای دوره قاجاریه، از نیازهای اساسی ایران عصر رضا شاه، تقویت ارتش قوی، تغییر و تحول اقتصاد معیشتی به اقتصاد تجاری و صنعتی، ارتباطات، تقویت فرهنگ و ایجاد یک انسجام ملی بوده است. مهمترین خط مشی های رضا خان عبارت بودند از فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، در باب سیاستهای فرهنگی با شعار تجدد طلبی و ملی گرایی (ناسیونالیسم) به بهانه توسعه و نوسازی، به مخالفتهای شدید با روحانیت و مذهب پرداخته شد. رضا شاه به علت گرایش های شخصی و همچنین تفکرات برخی منورالفکران غرب زده و حتی نیرو های بیگانه مانند اردشیر جی ریپورتر، اسلام و روحانیت را مانع عمده بر سر راه توسعه و مدرنیسم می دانستند. لذا با برخی خط مشی ها همچون، کشف حجاب، قانون نظام وظیفه، قانون متحدالشکل نمودن البسه، اوقاف، ... به مقابله با روحانیت پرداختند. در سیاستهای اجتماعی عمدتا بر روی ایلات و عشایر که در زمان قاجاریه از قدرت بالایی برخوردار بودند، فشار وارد شده است. ترس از دست دادن قدرت، حفظ انسجام و یکپارچگی، متمرکز نمودن تمام نیروها، باعث شد تا رضا شاه سیلست تخت قاپو و اسکان عشایر را در پیش بگیرد. خط مشی های سیاسی رضا شاه به ارتش نوین که عمده ترین ضعف او بوده است، منجر شد. ارتش موثرترین ابزار تقویت قدرت و اجرای برنامه های توسعه و نوسازی و مدرنیسم بوده است. در باب اقتصادی نیز از بارزترین سیاستهای رضا شاه، ایجاد خط آهن سراسری شمال - جنوب، ارتباط راهها و غیره بوده است. همچنین برخی از کارخانجات صنعتی و مصرفی نیز در این دوره احداث شد که از کارکرد مثبتی برخوردار بود. اما توجه صرف به کارکردهای آشکار، عدم توجه به کارکردهای پنهان خط مشی ها، عدم توجه به ساختار فرهنگی و ائدولوژی جامعه ایران، وجود برخی موانع داخلی و خارجی، موجب گردید که برخی از خط مشی ها به شکست منجر شده و در نهایت نیز موجب سقوط رضا شاه در شهریور ۱۳۲۰ش گردیدو امید است این پژوهش در وحله اول برای بنده و در ثانی برای جامعه اندیشه و پژوهشگر، مفید و موثمر ثمر بوده باشد.
دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران
استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم، رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی