هنگامی كه مباحث پردامنه در حوزه علم خداوند - علم به ذات و موجودات- نضج می گیرد و با عنایت و فاعلیت و قدرت پروردگار قرین می گردد؛ مفهوم بنیادین حكمتِ خداوند سر برآورده و مجال بحث و بازشناسی می یابد. شناخت سرشت حكمت پروردگار و تبیین آن از سوی فیلسوفان و متكلمان مسلمان در طول تاریخ همواره مورد اهتمام جدی بوده است. در قلمرو شناختِ هویتِ حكمت باری، تقریباً تمامی فیلسوفان و متكلمان اسلامی، حكمت خدا را با تفاوتهایی ذیل علم كلی و احاطی پروردگار برشمرده و برای آن از گزارههای گوناگونی بهره برده اند. فیلسوفان اسلامی از عناصری همانند: خیریت ذاتی وجود، نظام اسباب و مسبّبات، اندام واری و غایت مندی هستی، نظام مندی وسایطِ نیل به غایات، علم ذاتی و فعلی پروردگار، فاعلیت بالإراده و بالعنایة و بالرضا و بالتجلی واجب الوجود، قاعده امكان اشرف و دیگر گزارههای پسینی و پیشینی تمسك جستهاند؛ و در مقابل، متكلمینِ اسلامی بیشتر حول محور مصالح و مفاسد موجودات، اتقان و استحكام فعل پروردگار و وجود نظم و هماهنگی میان اجزای مختلف وجود عطف نظر داشته اند؛ كه البته از نگاه فیلسوفان نیز نگریخته است. اما دشوارترین فراز تبیین حكمت پروردگار، حلّ تناقض نمونِ (پارادوكس) وجودِ شرّ و نقص در پهنه هستی است. متكلمان و فیلسوفان مسلمان، طبق مكتب فلسفی خویش به این مقوله مهم و اساسی -كه از مواضع مهم اصطكاك میان آن بخش از فسلفه الحادی غرب و حكمت اسلامی به شمار میرود- پرداخته و این تهدید را مبدل به فرصت ساخته و پاسخ درخور و شایستهای بدان دادهاند. نوشتار حاضر میكوشد تبیین دقیق متكلمان و فیلسوفان اسلامی از حكمت خداوند را فراخور بضاعت علمی و تحقیقی به دست دهد. انشاءالله تعالی.
دانشیار گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام