پرسش اصلی این پژوهش این است که عناصر قومیت و مذهب چه نسبتی با جنبشهای اسلامی معاصر افغانستان دارد؟ به تبع این پرسش اصلی پرسشهای دیگری مطرح می شود که عوامل موثر بر وضعیت سیاسی اجتماعی جامعه افغانستان چه بوده و قومیت و مذهب با بنیادگرایی اسلامی اسلام محافظه کار و اسلام رادیکال چه نسبتی داشته است؟ با توجه به پرسشهای فوق فصل اول به تعاریف مفهومی اختصاص دارد که نقطه ثقل آن را تعریف قوم مذهب بنایدگرایی محافظه کاری رادیکالیسم تشکیل می دهد. قوم به گروهی از مردم اطلاق می شود که اعضای آن گروه ویژگیهای فرهنگی یکسانی دارند. مذهب به مکتبهای درونی یک دین اطلاق می شود. بنیادگرایی نهضتی متصلب و عقل گریزی است که بر ارزشهای اولیه تاکید می کند. محافظه کاری ایدئولوژی است که همیشه خواهان حفظ وضع موجود است و بیشتر حالت تطابقی دارد. و سرانجام رادیکال برخلاف محافظه کاری خواهان دگرگونی بنیادی در وضعیت موجود است وضعیت سیاسی اجتماعی معاصر افغانستان در فصل دوم تبیین شده است که تعداد اقوام، مذاهب، اندیشه قوم مدارانه، جزم اندیشی، استبداد قومی و مذهبی شکافهای اجتماعی در این کشور را تشدید نموده است. و همین امر مانع از ظهور یک دولت ملی در افغانستان شده است بحران افغانستان را یک بحران درونی دانسته است تا یک بحران خارجی. تعداد اقوام مذهب اندیشهای قوم داری و جزم اندیشی شکافهای اجتماعی را تشدید نموده است و همین عوامل از ظهور یک فرهنگ نمادین ملی که تجلی گر احساسات و علایق مشترک باشد جلوگیری نموده است. در کل عناصر قومیت و مذهب باعث شکل گیری جریانهایی از اسلام سیاسی شده است که در قالب بنیادگرایی اسلامی محافظه کاری و رادیکالیسم اسلامی قابل تبیین است. بنیادگرایی به عنوان یک جریان متصلب از لحاظ تاریخی به دو نحله فکری اهل حدیث و اشاعره و جریان سلفی گری برمی گردد که افرادی چون ابن حنبل ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب آن را رهبری کرده است. در افغانستان گروههای بنیاد گرا به جزء در موارد محدود و مقطعی همگی پشتون تبارند. چون ساخت اجتماعی پشتوها حالت ایلی و طایفه ای است که عصبیتهای قومی و مذهبی همراه بوده است و همین امر زمینه مناسبی را برای رشد گروههای افراطی و بنیادگرا فراهم نموده است که شکل گیری حزب اسلامی به رهبری حکمتیار اتحاد اسلامی و سرانجام گروه طالبان در همین راستا بوده است. بستر رشد جریان محافظه کاری نیز جامعه پشتون بوده است با این تفاوت که حامیان محافظه کاری را اشرافیت قومی و مذهبی این قوم تشکیل می داد. در مقابل جریان رادیکالیسم را گروههای تقویت می کردند و به این استراتژی روی آورده بودندکه از لحاظ قومی و مذهبی جزء نیروهای رانده شدهای قدرت سیاسی بوده اند. شیعیان و هزاره ها به خاطر ماهیت قومی و مذهبی شان محرومترین مردم این سرزمین بوده است از این رو گروههای شیعی ماهیتی رادیکالی داشته اند. و جمعیت اسلامی که از لحاظ پایگاه اجتماعی به قوم محروم تاجیک تعلق داشت نیز جزء جریان اردیکال محسوب می گردد.
عضو هیات علمی و مدیر گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام نماینده مردم شوشتر در دوره اول مجلس شورای اسلامی
استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام