به موجب برخی آیات و روایات، نفوس در عالم برزخ و آخرت تغییرات و تحولاتی غیر ارادی دارند. افزون بر این، شماری از روایات از تحول ارادی و اختیاری و گروهی از نفوس در آخرت حکایت دارند. بنابراین، به طور قطع می توان ادعا کرد که در منطق اسلام، پس از جدایی روح از بدن تکامل نفوس ادامه می یابد؛ بلکه میتوان گفت که در دیگر شرایع آسمانی نیز این امر پذیرفته و محقق است، بدین قرینه کا جناب ملاصدرا در اسفار اقوالی را که به تکامل برزخی نفوس ناظر است از سقراط و افلاطون نقل می کند و پیداست که این دو تن از سرچشمه معارف و حیاتی سیراب می شدهاند. البته این بحث از حیث عقلی قدری پیچیده و غامض می نماید؛ زیرا بر مبنای پذیرفته شده نزد اکثر قریب به اتفاق فیلسوفان، حرکت بدون اعداد ماده ممکن نیست. از طرف دیگر، نفس پس از جدایی از بدن، به عالمی عاری از ماده و طبیعت وارد می شود. بنابراین، حرکت نفس پس از جدایی از بدن توجیه عقلانی نخواهد داشت. بر این اساس، درباره حرکت و تکامل نفس می توان سه دیدگاه را در آثار فلسفی یافت: ۱- دیدگاه ابن سینا و پیروان او: طبق این دیدگاه، نفس از آغاز تا انجام هیچ گونه تحول جوهری را بر نمی تابد؛ زیرا حرکت منوط به استعدادش است و استعداد هم منوط به وجود مادهایست که حامل آن باشد؛ پس نفس که موجودی مجرد از ماده است از استعداد و در نتیجه هرگونه تحول بی بهره است. بنابراین، هرگونه تغییر در نفس در اعراض آن است و نه در جوهر آن. ۲- دیدگاه ملاصدرا و پیروان او: طبق این دیدگاه، نفس تا وقتی که در این عالم است از حرکت جوهری بهره دارد، چرا جوهری دلتا مادی است؛ اما آنگاه که از این عالم یعنی عالم ماده و طبیعت مفارقت جوید، از حرکت باز می ایستد؛ زیرا از آن پس دیگر موجودی مجرد است. ۳- دیدگاه علامه طباطبایی: طبق این دیدگاه، نفس تا زمانی که در این عالم استو از حرکت جوهری بهره دارد و تکامل می پذیرد زیرا اگر چه جوهری ذاتا مجرد است، در مقام فعل مادی است. بدین سان نفس تا زمانی که به بدن وابسته است، از حرکت بهره دارد، اما پس از قطع علاقه از بدن از حرکت می ایستد. این چکیده آرا فیلسوفان درباره حرکت و تکامل نفس است. اما به اعتقاد نگارنده، نفس با اینکه جوهری مجرد است، هم در این عالم تغییر و حرکت می پذیرد و هم حرکت و تکامل آن پس از جدایی از بدن ممکن است. بدیهی است پذیرش این دیدگاه مستلزم چشم پوشی از مبانی متعددی است که مورد پذیرش تمتم حکیمان واقع شده است؛ از جمله: وجود قوه استعداد در هر شیء، منوط به وجود ماده در آن است. حرکت نیازمند شئی مشترک است که رابطه وجودی میان شیء پیش از حرکت و پس از آن باشد. بدیهی است که این امر مشترک باید فاقد هرگونه فعلیتی باشد تا بتواند قابل فعلیت های گوناگون شود. با بطلان این مبانی که در این رساله به منصه تحقق خواهد پیوست، راه برای پذیرش مسأله حرکت و تکامل نفس پس از جدایی از بدن باز خواهد شد.
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
دانشیار گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام