«حرکت» که با «زمان» ارتباط تنگاتنگی دارد، از بنیادیترین موضوعات علم فیزیک است. در نظریات استاندارد فیزیک مدرن، «حرکت»، مطلق در نظر گرفته شده است و «زمان»، نسبی، در حالی که اکثر فلاسفه اسلامی و بسیاری از متفکرین برجسته، حرکتِ مکانی را امری غیرمطلق و زمان را غیرنسبی و تدریجی الحصول دانستهاند. بررسی این تفاوت در نگاه ایشان نسبت به حرکت و زمان که بالتبع، منجر به تولید نظریات فیزیکی متمایزی جهت تبیین پدیدههای طبیعی میشود، منشأ بروز برخی از مشکلات معرفتشناختی و هستیشناختی در فیزیک مدرن را نمایان میسازد. تلاشهای بسیاری برای ارائه یک نظریه فیزیکی منطبق با اصل ماخ صورت گرفته است، اما برخی از این نظریات، اصل انتقال تدریجی اثر را نقض میکنند و برخی دیگر نیز به طور ریشهای به مشکلات غیرماخی فیزیک مدرن نپرداختهاند. از این رو، در این رساله، جنبههای غیرماخی فیزیک مدرن را تا ریشهها دنبال کردهایم. نتیجه گرفتهایم که جهت برونرفت از برخی از مهمترین مشکلات معرفتشناختی و هستیشناختی فیزیک مدرن، راهی جز جمع بین اصل ماخ و اصل انتقال تدریجی اثر به طور همزمان در یک نظریه فیزیکی وجود ندارد. در نگاه اول به نظر میرسد که اصل ماخ با اصل «کنش تدریجی» قابل جمع نباشد. به طور مثال، اگر بپذیریم که نیروی الکتریکی به فاصله بستگی دارد، که ظاهراً چنین است، و از آنجا که تغییر فاصله، امری آنی است (یعنی به محض حرکت نسبی دو جسم، تغییر فاصله نیز رخ میدهد)، بنابراین تغییر نیروی الکتریکی که در اثر جابجایی یک جسم رخ میدهد به طور آنی به دیگر اجسام اعمال خواهد شد. پس چگونه میتوان بین حرکت یا تغییرِ فاصله که امری آنی است و تدریجی دانستن انتقال اثر، سازگاری ایجاد کرد؟ در پاسخ به این پرسش، پیشنهادهایی جهت جمع بین اصل ماخ و اصل انتقال تدریجی اثر در یک نظریه فیزیکی ارائه شده است.
فارغ التحصیل دکتری فلسفه فیزیک دانشگاه باقرالعلوم (ع) عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی
دانشیار دانشگاه آزاد واحد قم
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام