خلافت عباسی که در سال های ۱۳۲ تا ۶۵۶ قمری در سرزمین های اسلامی دارای حاکمیت شد، با تحولات زیادی مواجهه گردید. خلفای عباسی با استناد به ادعای پیوند نسبی با پیامبر اکرم۳ برای خود مشروعیت دینی و سیاسی ایجاد کردند و موفق شدند تا حکومت خود را بیش از پنج قرن استمرار دهند. عباسیان برای توجیه خلافت خود؛ نیازمند ارتباط و تعامل با فرقه ها وگروه های مذهبی بودند. از سوی دیگر، گروه های مذهبی نیز از این ارتباط دوسویه بهره مند می شدند. تفکر ابوالحسن اشعری یکی از این گرای شها بود که توانست با تاثیرگذاری فرهنگی، اجتماعی و سیاسی؛ توجه حاکمان عباسی را به سوی اندیشه اشعری جلب نماید. اشعریون توانستند – نه در دوران اوج، بلکه در دوران ضعف و سستی عباسیان، به مقابله با تفکرات معتزلی که تفکر غالب آن دوران بود، برخیزند. تلاش های ابوالحسن و شاگردان پس از او منجر به تعدیل گزارهای عقل گرایانه اندیشه اعتزال و ارائه نظریات جدید در حوزه کلام اسلامی عامه شد و به یاری و کمک حکومت عباسی آمد. تولید نظریات جدید؛ همانند مخالفت با مسأله خلق قرآن، ابداع نظریه کسب و مشروعیت بخشی به خلافت عباسی باعث طرح و توجه به تفکر اشعری شد. تفکر اشعری در نهایت توانست در مرکز خلافت عباسی به مرور رشد و گسترش یابد و پس از مدتی به صورت منظم و سازمان یافته در غالب مدارس نظامیه تدریس می شد. تفکر اشعری در خارج از مرزهای رسمی عباسیان به کمک حکومت سلاجقه رشد نموده و به برتری و تکامل رسید. آنان توانستند اندیشه و تفکر خود را برای سالیان متمادی، تفکر و اندیشه غالب حوزه تفکر عامه قرار دهند.
عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
دانشیار گروه تاریخ و تمدن دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام