پژوهش حاضر به بررسی نقش مرگاندیشی در زندگی فردی و اجتماعی میپردازد. مدعای اصلی این رساله آن است که موقعیتهای مرزی میتواند تأثیری شگرف بر بهبود زندگی فردی و اجتماعی داشته باشد. مرگاندیشی نوعی الگوسازی آگاهانه و ارادی از موقعیت مرزی مرگ است که در نقش عامل میانجی (در تحلیل مسیر) عمل میکند، و با ایجاد متغیرهای دیگری مانند خودشناسی، بهوشیاری، معنا و اصالت در زندگی به سلامت روانی و اجتماعی منجر میشود. البته مرگاندیشی به دو طیف پیشرو و پسرو تقسیم میشود. پیامدهای مثبت یادشده تنها درمرگاندیشی پیشرو قرار دارد، و مرگاندیشی پسرو نه تنها به اختلالاتی چون افسردگی و اضطراب میانجامد، بلکه رکود و رخوت اجتماعی و حتی تمدنی نیز از نتایج آن است. هدف از این رساله در درجه اول نقد این دیدگاه رایج در جریان اصلی روانشناسی است که به طرد مرگاندیشی میپردازد و آن را جزو علایم برخی آشفتگیها و اختلالات روانی، مانند افسردگی، قرار میدهد. این هدف از طریق پذیرش دستاوردهای علم روانشناسی از سویی، و تقسیم مرگاندیشی مورد نظر دین به قسم سالم و مرضی انجام میشود. هدف بعدی این رساله شناسایی متغییرهایی است که مرگاندیشی را به سلامت روانی متصل میکنند و هم در روانشناسی و هم در آیات و روایات مورد پذیرش هستند. ارائه چارچوبی مورد پذیرش برای تببین این مساله هدف بعدی این رساله است که شکل خود را در چارچوب نظریه شخصیت وجودی مییابد. بنابراین در این رساله از روش مورد پذیرش رویکرد وجودی، یعنی پدیدارشناسی در تحلیل نظریه شخصیت وجودی بهره گرفته میشود، و در بخش آیات و روایات نیز روش میدان معنایی ایزوتسو مبنا قرار میگیرد. در فصل اول طرح تحقیق بهطور مفصل مورد بحث قرار میگیرد، مفاهیم تعریف میشوند، و تاریخچهای از تحقیقات انجامشده مورد اشاره قرار میگیرند، و نشان داده میشود که مرگاندیشی تاریخی به درازای پیدایش «خودآگاهی» در نوع بشر دارد، و در شکلهای گوناگون خود را در هنر، ادبیات، دین، علم و دیگر تجلیات نمادین انسانی نشان داده است. فصل دوم به تحلیل ساختار وجود انسان بر اساس دستاوردهای فلسفه و روانشناسی وجودی میپردازد؛ با این فرض که بخشی از زبان دین نیز زبان وجودی است و این دستاوردها بخشی از هسته مرکزی ادیان الاهی هستند. بر این اساس، اضطراب مرگ از ساختار وجودی انسان برمیخیزد و هر انسانی به خاطر انسانبودنش آن را دارد. این اضطراب نیازمند مدیریت و هدایت است. دین بیشترین نقش را در این مدیریت دارد. فصل سوم آیات و روایات مربوط به مرگ با روش نظام معنایی مورد تحلیل قرار میگیرند؛ و این نتیجه گرفته میشود که بخش زیادی از مضامین وجودی دین با مضامین فلسفه وجودی الاهی اشتراک دارد و هردو به شیوه خاص خود با سرشت سوزناک زندگی مواجهه کردهاند. در هر دو، مرگاندیشی پیشرو از مهمترین زمینههای رشد انسانی شمرده میشود، که البته دردناکی خاص خود را نیز دارد. در فصل چهارم با توجه به مباحث دو فصل پیشین، متغیرهای میانجی که بر اثر مرگاندیشی آگاهانه پیشرو پیدا میشوند و موجب سلامت فردی و اجتماعی میگردند، به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته، و در نهایت به نتیجهگیری پرداخته میشود. نتیجه مباحث رساله اجمالاً این است که مرگاندیشی پیشرو، نه تنها یک علامت مرضی نیست، بلکه به ایجاد متغیرهایی میانجامد که بنابر تحقیقات از مولفههای شکلگیری سلامت روانی و بهباشی هستند. پژوهش حاضر اگرچه، به تحقیقات تجربی فراوانی استناد میکند، اما چارچوب آن نظری است و نیازمند تحقیق تجربی. کلیدواژه: سلامت روانی، مرگاندیشی پیشرو و پسرو، زهد، دنیا، آخرت، تحلیل وجودی، نظام معنایی، اضطراب، آیات و روایات شیعی.
دانشیار گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
عضو هیات علمی و مدیرگروه روانشناسی دانشگاه قرآن و حدیث