جنبش مشروطیت در دو کشور ایران و افغانستان به تبع جنبشهای مشروطهخواهی در جهان در صدد محدود کردن قدرت مطلقه شاهی و مشروطه کردن حکومت و دست یافتن به آزادیهای فردی و اجتماعی و رشد و ترقی کشور بود. مشروطهخواهی در این دو کشور با یک هدف مشترک اما با دو چهره متفاوت ظاهر شد. در ایران ایده مشروطیت توانست در میان اقشار مختلف جامعه نفوذ کند از این رو لایههای میانی جامعه نیز در جریان مشروطهخواهی قرار گرفته بودند. اما در افغانستان این جنبش نتوانست در میان لایههای میانی و زیرین جامعه گسترش پیدا کند. از منظر ساختار و کارگزار تفاوت بین ساختارها و کارگزاران مشروطه در ایران و افغانستان سبب پیامدهای متفاوتی در جنبش مشروطه دو کشور شده است. در ایران ضعف ساختار سیاسی دولت قاجار و اقتدار اجتماعی علما و حضور فعال آنان در جنبش و حمایت از مشروطه با توجه به ساختار فرهنگی ایران، فرصتی برای بسط ایده مشروطیت در میان لایههای مختلف جامعه بود، اما در افغانستان ایده مشروطیت با موانعی چون قدرت ساختارهای سنتی، ضعف اقتدار اجتماعی رهبران و عدم حمایت جدی علما از مشروطه روبرو بود. از این رو نتوانست در میان اقشار مختلف مردم گسترش پیدا کند. اگرچه نحوه شکل گیری جنبش در دو کشور متفاوت بود اما هردو به یک سرانجام ختم شد، چرا که رهبران مشروطه در هردو کشور ایران و افغانستان به دلیل فراهم نبودن زمینههای ساختاری استقرار نظام مشروطه نتوانستند پارامترهای نظام مشروطه را با ویژگیهای جامعه سنتی خود تطبیق دهند. از این رو نظام مشروطه در هردو کشور نظام با ثباتی نبود و در نهایت به استبداد ختم شد.
استاديار دانشکده علوم اقتصادی و سياسی دانشگاه شهید بهشتی
دانشیار گروه مطالعات سیاسی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام معاون آموزش و فرهنگی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام