مشروعیت جنگ به لحاظ اخلاقی ازجمله دغدغههایی است که ذهن فیلسوفان را از دوران یونان باستان تاکنون به خود مشغول ساخته است. درباره ارتباط میان اخلاق و جنگ دو رویکرد کلی مبنی بر پذیرش و عدم پذیرش این رابطه وجود دارد. این دو رویکرد در اخلاق جنگ، سه نظریه مشهور را شکل میدهند که عبارتاند از واقعگرایی، صلحگرایی و جنگ عادلانه. بر اساس نظریه واقعگرایی هیچ ارتباطی میان اخلاق و جنگ وجود ندارد و تنها معیار مهم برای آغاز یک جنگ منافع ملی یک کشور است. مدافعان نظریه صلحگرایی نیز بر این باورند که به لحاظ اخلاقی هر جنگی نادرست است. بر اساس نظریه جنگ عادلانه نیز برخی جنگها دارای توجیه اخلاقی و برخی دیگر فاقد آن هستند. سؤال اصلی رساله حاضر این است که چه نقدهایی بر نظریههای اخلاق جنگ وارد است و دیدگاه الهیات اخلاقی اسلام در این زمینه چیست؟ روش بحث در این رساله، تبیین هر نظریه و ارائهٔ استدلالهای به سود آن و سپس تحلیل و نقد آن است. در بخش الهیات اخلاقی اسلام نیز آیات و روایات مربوط به اخلاق جنگ بیانشده و تبیینهای عقلی لازم ارائه شده است. بررسی نظریههای اخلاق جنگ نشان میدهد از سویی اخلاق و جنگ مرتبط با یکدیگر هستند و لذا مدعای واقعگرایان مبنی بر عدم ورود اخلاق به جنگ و اولویت حفظ منافع و قدرت بهعنوان یگانه معیار بررسی آغاز جنگ، مدعای باطلی است. از سوی دیگر، برخی جنگها به لحاظ اخلاقی عادلانه بوده و بر این اساس صلحگرایی به معنای پذیرش مطلقِ صلح نیز نمیتواند توجیهی عقلانی و اخلاقی داشته باشد. درنهایت به نظر میرسد از دیدگاه اسلام، نظریه جنگ عادلانه تنها نظریهای است که با اصول و مبانی اخلاق اسلامی سازگار است. نقطه عطف این رساله ارائهٔ خوانشی اسلامی از شروط اخلاقی بودن جنگ است.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
عضو هیات علمی گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام