عاملیت و ساختار اصلیترین مناقشهی تاریخ جامعهشناسی بوده است. نظریات و مکاتبی جانب کنش و عاملین را گرفته به فردگرایی گرویدهاند؛ نظریات و مکاتبی تحت لوای جامعهباوری و ساختارگرایی رأی به خلاف فردباوری دادهاند. در جریانات متأخر جامعهشناسی نیز متفکرانی سعی در به هم فشردن و تلفیق وجودهای عامل و ساختار کرده و با ارائه تعریفی ارتباطی از وجود این دو، آنها را ساختهی دیالکتیکی یکدیگر دانسته، و از این طریق خواستهاند با تلفیقگرایی، بین دو سنت فردباوری و جامعهباوری آشتی برقرار کنند. هدف این پایاننامه، نقد و بررسی آراء اصحاب این جریان در باب عاملیت و ساختار از موضع اندیشه دینی است. در این پایاننامه، این جریان بررسی شده و نظریات مهمترین نمایندگانش تقریر و مقایسه شدهاند. در این تحقیق، پس از بازخوانی تاریخچه بحث عاملیت و ساختار، نظریه ساختگرایی تکوینی بوردیو، نظریه کنش ارتباطی هابرماس؛ رئالیسم انتقادی سایر و بسکار، نظریه ساختیابی گیدنز و نظریه ریختیابی خانم آرچر در آن موضوع بررسی شده است. سپس نظر متفکران اسلامی درباره فرد و جامعه نقد و بررسی شده است. و در انتها درباره ظرفیتهای فعال نشدهی بحثهای «تشکیک وجود» و «حرکت جوهری» در فلسفه صدرایی، و «تاریخیت انسان» و «علم الأسماء تاریخی» از عرفان ابن عربی در موضوع عامل و ساختار بحث شده است. و از منظر این مباحث، از موضع انسانشناسی فلسفی، نقدهایی به نظریات تلفیقگرایانهی مذکور وارد میشود. در این تحقیق نشان داده میشود که اولاً وجود بشر مشکک است. وجودهای مختلف بشری میتوانند شدت و ضعفهای مختلفی در برابر ساختارهای از خود نشان دهند. ثانیاً این وجودهای مشکک، قابل تغییراند. میتواند در یک فرد، یا جامعه (به عنوان وجود جمعی بشر) تشدید یا تضعیف شود. و ثالثاً این وجودهای مشکک و قابل تغییر، تفاوتها و تغییراتشان بستگی به نسبتهای مختلفی دارد که با حق و مرکز هستی، یعنی خداوند برقرار میکند دارد. سه امری که در همهی نظریات بررسی شده غایب است و نقطه ضعف آنها به شمار میرود. سه امری که در صورت کاربستشان در نظریه اجتماعی، این امکان را فراهم میآورد که بدون تقلیلگرایی فرد در جامعه یا بالعکس، نسبتهای مختلف عاملین و ساختارها را توجیه کرد.
عضو هیات علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران
عضو هیئت علمی دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (علیهالسلام)