چکیده: با ظهور اسلام و با تلاش اندیشمندان اسلامی، اندیشه های فلسفی به سرعت در شرق و غرب اسلامی رواج روز افزون پیدا کرد. هرچند شرق اسلامی بهره بیشتری از این دانش برده بود اما بودند اندیشمندانی که در غرب اسلامی نیز تلاش فراوانی در این مسیر انجام دادند. ابن رشد اندلسی یکی از برجسته ترین فیلسوفان ارسطوئی نوافلاطونی در غرب اسلامی است که آثار و اندیشه های او مورد توجه فیلسوفان غربی قرار گرفته است. گستره معرفتی ابن رشد در فلسفه، مشتمل بر حکمت نظری و عملی است که در حکمت عملی به تبیین فلسفه اخلاق، فلسفه سیاست و تدبیر منزل می پردازد. با تمام اهمیتی که این فیلسوف برای غربی ها دارد، اما متأسفانه کمتر به اندیشه های وی خصوصاً در حکمت عملی پرداخته شده است. برای پرکردن خلاء مذکور، این رساله در صدد برآمده است تا به ارزیابی انتقادی حکمت عملی ابن رشد به عنوان جنبه ای نوآورانه دست یازد. محتوای این رساله با مفهوم شناسی عناوینِ مورد نظر ابن رشد آغاز شده و سپس به بررسی محورهائی از قبیل: حکمت عملی، مبانی فرااخلاقی، نظریه اخلاق هنجاری و نظریه سیاسی از دیدگاه ابن رشد پرداخته است. نتایجی که از این رساله به دست آمده این است که ابن رشد در حکمت عملی خود به لحاظ وجودشناختی، معرفت شناختی، انسان-شناختی و هنجاری، مباحث ذی قیمتی را مطرح نموده است. وی در حکمت عملی به لحاظ وجودشناسی واقع گرا از نوع قانون طبیعی، و به لحاظ معرفت شناسی، شدیداً عقل گرا و به لحاظ هنجاری در اخلاق و سیاست، فیلسوفی سعادت باور است. در اندیشه سیاسی هرچند ارسطوئی تفسیر می کند، لکن متأثر از اندیشه های افلاطون در کتاب جمهوری است. با این حال از مهم ترین مشکلات وی، عدم ارائه تحلیل های فلسفی مدون و منسجم در حکمت عملی و اضطراب در رابطه فلسفه و دین با توجه به نگاه های دوگانه انسان شناختی اوست. کلمات کلیدی: ابن رشد، حکمت عملی، فرااخلاق، اخلاق هنجاری و سیاست
استاد گروه فلسفه اخلاق دانشگاه قم
دانشیار گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجلس خبرگان رهبری، هیات موسس دانشگاه آزاد اسلامی و ...
عضو هیات علمی و دانشیار گروه آموزشی معارف اسلامی دانشگاه خوارزمی