آیا ملاک دینی بودن یک تمدن و از جمله تمدن اسلامی ، امور باطنی و ایمانی در آن تمدن است یا ابعاد ظاهری و دینی هر تمدن ملاک دینی بودن آن را به دست می دهد ؟ مدعای این مقاله آن است که تمدن اسلامی از نقطه اسلام و امور ظاهری دینی آغاز می شود (عیار تمدن اسلامی) و درنقطه ایمان و امور باطنی دینی به کمال می رسد ( اساس تمدن اسلامی ). اسلام(از آوردن شهر از به زبان آوردن شهادت تا عمل به مناسک دینی ) به عنوان آسان ترین معیار می تواند امت اسلامی را در گسترده ترین مقیاس ( با بیشترین کمیت و چه بسا کمترین کیفیت در نظام مناسبات انسانی ) در کنار هم گرد آورد ، ولی تمرین اسلام و التزام به ظواهر دینی زمینه را برای رشد و تعمیق امور باطنی و ایمانی هموار می کند و دست کم برخی از مثل مسلمانان را به اوج کمال دینی می رساند ( بیشترین کیفیت با کمیتی کمتر در نظام مناسبات انسانی). هر چند ظاهر اسلامی و دینی،هم در آغاز و هم در پایان ، ملاک اسلامی بودن تمدن در سطح کلان خواهد بود، اسلام تهی از ایمان با اسلام برآمده از ایمان به لحاظ سطح، قلمرو و ژرفا و متفاوت خواهند بود و در تنظیم مناسبات انسانی هم نقش اسلام برخاسته از ایمان بسیار تأثیرگذار تر خواهد بود.
عضو هیات علمی گروه مطالعات تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی / رئیس میز مسائل اجتماعی و سیاسی ایران قطب های فکری فرهنگی دفتر تبلیغات