هنگامی كه دو واژه «دین» و «رسانه» در كنار هم به كار میروند، دو سنخ از مباحث به وجود میآیند. یك بحث این است كه وقتی دین در رسانه انعكاس مییابد، چه اتفاقی میافتد؟ قائلین به این بحث معتقدند در چنین صورتی دین، رسانهای خواهد شد و پیشبینی میكنند پس از آن، دیگر تنها دینی رسانهای خواهیم داشت، به گونهای كه افراد جامعه، دین خود را تنها از طریق رسانههای جمعی دریافت خواهند كرد. البته این مباحث بیشتر در فضای رسانهای غرب مطرح است و مطالعات رسانهای در غرب بیشتر ناظر به همین مباحث است. بحثهای دیگری هم البته در اینجا مطرح هستند، مانند اینكه اساسا رسانه چه مقدار از دین را میتواند متجلی سازد و دین با ابعادی كه دارد، چگونه در رسانه و در چه سطحی مطرح خواهد شد. به طور دقیقتر دین دارای حوزههای متعددی چون حوزه معرفتی، عاطفی، اخلاقی، فقهی و ... است. در ورود دین به رسانه، رسانه چه میزان تاب بیان جنبههای معرفی دین را دارد؟ یا چه مقدار میتواند به جنبههای فقهی دین بپردازد؟ یا چه ظرفیتهایی برای ورود به جنبههای اخلاقی یا عاطفی دین دارد؟ این موارد یك حوزه از بحث را شامل میشود كه با تعبیر دین رسانهای یا رسانهای شدن دین شناخته میشود. سنخ دیگری از مباحث كه در همنشینی دو واژه دین و رسانه قابل طرح هستند، مجموعه مباحثی است كه شاید بتوان به تعبیر رسانه دینی آن را مطرح كرد. در این حوزه از مباحث، عمدتا با دیدگاههایی تحت عنوان مبانی نظری مواجه هستیم كه از مواجهه مبانی نظری دو مقوله دین و رسانه شكل میگیرند.