"خواجه رشید الدین فضل الله همدانی؛این نمونه تدبیر؛عقلانیت و دانش ایرانی که«وزارت اصف و بوذرجمهر با وزارت و تدبیر او خوار و حقیر بود»سرانجام به روزگار ابو سعید بهادر خان؛اخرین ایلخان مقتدر؛براساس دسیسهچینیهای درباریان و به«سعی جمعی صاحباغراض»از جمله رقیبی چون؛تاج الدین علی شاه گیلانی؛ کشته شد در برخی منابع امده است که خواجه به هنگامیکه مرگ خویش را نزدیک دید ابیات ذیل را سرود و خدمت ابو سعید فرستاد: سالها خاطر مرا ز نشاط /هیچ پروای قیلوقال نبود ماه طبعم غم کسوف نداشت /روز عیش مرا زوال نبود چرخ میخواست تا کند ضرری /لیکنش زهره مجال نبود اخر الامر هرچه خواست بکرد /بطریقی که در خیال نبود با کشته شدن خواجه؛شوربختانه؛یادگار ارزشمند و ارزنده او؛ربع رشیدی؛نیز سرنوشتی بهتر از نابودی نیافت و سیر قهقهرایی یافتن دانش و دانشآموزی دگربار شدتی دوچندان پیدا کرد. توسعه کشاورزی و زراعت،تنظیم و اصلاح نظام مالیاتی،علاقه به آبادانی روستاها، توسعه سیستم آبیاری،تنظیم قوانین برای جلوگیری از ظلم به رعایا،توسعه وقف و ایجاد موقوفات بسیار برای امور عام المنفعه،توسعه و رونق شهرها،توجه بیشتر به حال رعایا برای اقامت در آبادیها و زراعت و کشاورزی،ایجاد اصلاحات اساسی در نظام اقطاع در دوره غازان خان،تأسیس ربع رشیدی با ابعاد بسیار مهم اقتصادی، تأسیس دیوانهای دائمی مالیات،و ایجاد امنیت در شهرها و روستاها و راهها برای بازرگانی از جمله آثار مهم برنامههای اقتصادی خواجه رشید الدین بود که به گفته خود رشید الدین و وصاف الحضره تمامی این اصلاحات موفقیتآمیز بوده است و توانست تا حدی آثار وحشتناک ایلغار مغولان را مرتفع سازد. البته خواجه رشید الدین فضل الله موضوع را تنها یک سویه مطرح نمیکند و این از مصلحتبینی وی ناشی میشود که در عین حال،وزارت ایلخانان را افتخار عظیم برای خود تلقی میکند:حق در مرکز خود قرار گیرد و آفتاب نصفت از اوج معدلت بتابد و چون ما را بندگی حضرت خاقانی ولی عهد مملکت و پشتوان سلطنت خود ساخته باید که به عروهء الوثوقی عقل و حبل متین عدل متمسک باشیم."