مقالۀ حاضر به بررسی ظرفیتهای عملی حکمت متعالیه در مقایسه با انقلاب اسلامی ایران میپردازد. پرسش این است که پشتوانۀ فلسفی و خردورزانۀ انقلاب اسلامی ایران چیست؟ آیا میتوان گفت انقلابی چنین بزرگ، فاقد پشتوانۀ فلسفی و خردورزانه است؟ نگارنده با بررسی دیدگاه موافقان و منتقدان، بر ظرفیت حرکتآفرین حکمت متعالیه در انقلاب اسلامی تأکید کرده و بر این نظر است که این حکمت هم در پیدایش انقلاب اسلامی تأثیراتی داشته است و هم در استمرار و تداوم آن نقش مؤثری ایفا کرده و خواهد کرد. این موضوع بهویژه در تأسیس دانشهای موردنیاز، به پشتوانۀ علمی و عملی چنین دستگاه فلسفیای امکانپذیر خواهدشد. در واقع، فلسفۀ متعالیه به سبب نوع نگاه به انسان و قائلشدن به حرکت جوهری، پشتوانۀ حرکتهای انقلابی را فراهممیکند. اگرچه منتقدان نیز به دلیل حضور امام خمینی در نقش رهبری انقلاب بر تأثیر حکمت متعالیه بر انقلاب اسلامی تأکید میکنند، این تأثیر را تأثیر تام و تمامی نمیدانند. به نظر، اوج اسفار اربعه که سفر چهارم است، انقلاب اسلامی و تأسیس نظام جمهوری اسلامی توسط امام خمینی است. حکمت متعالیه تأثیر بسیاری در پیدایش، استمرار و تداوم انقلاب اسلامی داشته است. افزون بر اینکه به این وسیله میتوان ارزشهای انقلاب اسلامی را احیا کرد و با تحلیل انقلاب اسلامی ایران با بهرهگیری از عناصر حکمت متعالیه جان تازهای به مباحث تحلیلی انقلاب اسلامی ایران ببخشیم.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی