امروزه جهانی شدن جنبه¬ای از فرهنگی شدن روزافزون زندگی اجتماعی است. از این-رو تکثر فرهنگی سرنوشت محتوم جهانی شدن است. بدین ترتیب کثرت¬گرایی فرهنگی هم بیانگر تنوع و هم بیانگر وحدت است. دیدگاه اسلامی با وجود اختلافات بنیادین با مبانی سکولاریستی جهانی شدن در روایت غربی، به نوعی از تکثر فرهنگی به موازات روند وحدت¬گرا رسمیت می¬بخشد. این امر در زمان ظهور نیز که مرحلة تکامل و غلبة گفتمان اسلامی است به محو دیگر گفتمان-ها نمی¬انجامد. این رویکرد مبتنی بر دلایل قرآنی، روایی، عقلی و تاریخی محکمی است که توانایی اثبات این دیدگاه را دارد. واژه¬های کلیدی: جهانی شدن، تکثر فرهنگی، وحدت فرهنگی، عصر ظهور. مقدمه با پايان هزاره دوم ميلادي و ورود به هزاره سوم، بشر در آستانه دوره تاريخي نوين و تحولي شگرف قرار گرفته است. حوزههاي مختلف زيست بشري از اين تحول دوران ساز تأثير پذيرفته و شكلبندي سياسي، اجتماعي و فرهنگي جوامع دستخوش تغييرات عمدهاي شده است. در توضيح روند تحولات اخير در دنيا و ارتباط داشتن يا نداشتن آنها با گذشته، در يك سو، نظريهپردازاني قرار دارند كه بر پايداري و ثبات مناسبات حاكم و پيوستگي آن با گذشته تأكيد ميورزند. در طرف ديگر، نظريهپردازاني هستند كه از ظهور نوع جديدي از جامعه از درون جامعه كهنه و ورود به دوره جديد سخن ميگويند. اما با وجود تلقي و تفسيرهاي متفاوت، مشهورترين تعبير در توصيف مجموعه رخدادهاي اخير كه در بيشتر علوم و از همه مهمتر در علوم اجتماعي كاربرد و شهرت يافته، «جهاني شدن» است. يكي از وجوه و ابعاد مهم در جهاني شدن، مسئله فرهنگ است كه پيچيدگيها و حساسيتهاي بسياري دارد. مهمترين مسئله اين است كه فرهنگ در فرايند جهاني شدن چه سرنوشتي خواهد داشت. آيا در جهاني شدن سخن از فرهنگ گفته ميشود يا فرهنگها. آيا روند جهاني شدن به اضمحلال فرهنگها و خلق فرهنگي جديد خواهد انجاميد يا آنكه فرهنگي بر ديگر فرهنگها غالب آمده و گفتمان مسلط را شكل خواهد داد. یا آنكه فرهنگهايي متفاوت وجود خواهند داشت. فرضيه مقاله آن است كه روند جهاني شدن در نهايت به سمت تكثّر فرهنگي حركت خواهد كرد. اما گفتمان كثرتگرايي فرهنگي در عصر جهاني شدن، متضمّن روندي دو سويه است كه هم به وحدت و عامگرايي ميل دارد و هم به كثرت و خاصگرايي. ديدگاه اسلام نيز گرچه با مباني سكولار كثرتگرايي در معناي پلوراليسم همچون نسبيگرايي مطلق در تنافر است، اما حقوق ديگر فرهنگها را مراعات ميكند و آنها را ميپذيرد؛ گرچه حاكميت را از آن اسلام ميداند. در عصر ظهور نيز گرچه نزاع گفتماني اسلام با ديگر گفتمانها و فرهنگها، با حاكميت كامل اسلام در اين سطح پايان ميپذيرد، اما تكثر فرهنگي، تحت حاكميت و لواي اسلام در سطحي ديگر منتفي نميشود. نوشتار حاضر به سؤالات فرعياي چون تعريف از جهاني شدن، جهاني شدن متضمن وحدت است يا كثرت؟ چيستي رابطه جهاني شدن و فرهنگ، چيستي كثرتگرايي فرهنگي و دامنه آن در عصر جهاني شدن، ديدگاه اسلام پيرامون جهاني شدن و نيز پذيرش يا عدم پذيرش تكثر فرهنگي به ویژه در عصر ظهور پاسخ ميدهد.