این مقاله با مشارکت سحر زارعی و منصور پورنوری نوشته شده است. دیوان بین المللی دادگستری و سایر مراجع قضایی و داوری بین المللی، نقش مهمی بویژه از طریق صدور آراء و رویه های قضایی بین المللی در توسعه مفهوم حاکمیت سرزمینی و حفاظت از محیط زیست دارند. چراکه این آراء و رویه ها و نیز برخی از قضایای دیوان بین المللی دادگستری، در بردارنده اصول و قواعد حقوقی جدیدی هستند که می تواند به توسعه حقوق بین الملل محیط زیست، کمک شایانی نماید. با این حال، در کنار این ظرفیت های حقوقی، محدودیت ها و موانعی نیز در این مسیر وجود دارد که سبب شده توسعه، تغییر و تحولات مثبت آن، به کندی صورت پذیرد. آراء و نظریات مشورتی صادره از محاکم بین المللی نشان می دهد که حاکمیت دولت ها همواره مانعی بر سر راه توسعه حقوق بین الملل محیط زیست بوده است. اما زمانی که این مراجع، در تصمیمات خود از رهیافت سنتی مبنی بر ارجحیت حاکمیت دولت ها خارج شدند، این چالش تبدیل به فرصتی برای حقوق بین الملل محیط زیست شده است. از سوی دیگر، مسئله حفاظت از محیط زیست اولین بار در قضایایی همچون قضیه تریل اسملتر مطرح گشت و بتدریج در آراء و رویه های قضایی توسعه و تثبیت یافت. این مقاله با توجه به اهمیت نقش آراء و رویه های قضایی در توسعه حقوق بین الملل محیط زیست، به بررسی و تحلیل محتوایی آراء و نظریات مشورتی دیوان بین المللی دادگستری پرداخته و به این نتیجه منتهی گردیده است که علی رغم نقش مثبت آراء و رویه های قضایی در توسعه حقوق بین الملل محیط زیست، دیوان بین المللی دادگستری کماکان طبق رهیافت سنتی خود مبنی بر ترجیح حاکمیت سرزمینی عمل می نماید و این رهیافت یکی از خلاء های مهم در توسعه حقوق بین الملل محیط زیست به شمار می آید. در پایان برای جبران این خلأ راهکارهایی ارائه گردیده است.