مدت ها قبل از استقرار نهایى اسلام در افریقا، مردان مقدس و مرشدان، با بخش هایى از این قارّه تصادفاً ارتباط پیدا کرده بودند. مبلغان صلح جوى مسلمان و اشراف زادگان بازرگان قبل از اسلامى شدن کامل این مناطق، از آنجا عزیمت کرده و با آرامى آنجا را ترک کرده بودند، به گونه اى که ساکنان آن مناطق آنها را از یاد برده بودند. بسیارى از بازرگانان اولیه نیز به سبک خود مبلّغ بودند. هر گاه آنان به صورت کاروانى سفر مى کردند و براى تجارت یا استراحت توقف مى کردند، نمازشان را به جماعت مى خواندند. این عمل بر ساکنان محلى تأثیر بسیارى مى گذاشت. بازرگانان، آرام آرام و به تدریج، هر چه که بومیان افریقا به آیین آنها علاقه مند مى شدند، بازرگانان، معلّمان و مردان مقدّسى را که داوطلب تعلیم اسلام به بومیان بودند با خود به آن مناطق مى بردند. این مردان مقدس و صوفى عقائد و اصول اسلام را به بومیان مى آموختند و عملا انجام شعائر و مناسک را به آنها نشان مى دادند و برکت (نیروى معنوى رازآلود) خود را در جمع بین امور دنیایى و دینى به کار مى گرفتند. برخى از مبلغان اولیه زندگى خود را وقف این هدف کردند و با وجود سختى هاى بسیار، سالیانى را در مناطق بیگانه سپرى کردند. «این پیشگامان مصمم اسلام، همانند نقش آفرینان در یک فرهنگ مکتوب که اسرارشان به طور مستقیم تنها براى فرهیختگان و تحصیل کردگان قابل دسترسى است، در جوامعى که با آنها مواجه مى شدند تأثیر چشم گیرى مى گذاشتند». آن سرزمین ها را آنان به عنوان محل زندگى خویش قرار مى دادند و غالباً در آنجا ازدواج کرده، عضوى از اعضاى آن کشورها شدند. آنان در هر وضعیتى مردم محلى را راهنمایى مى کردند، و هر گاه لازم بود تفاوت میان اعمال خالص اسلامى با اعمال التقاطىِ بومى را خاطرنشان مى کردند. گرایش هاى اسلامى و صوفیانه همزمان وارد آفریقا شدند و گسترش آنها نیز توأمان بود. صوفیان به عنوان مبلّغان منفرد یا به عنوان اعضاى طریقه هاى سازمان یافته، از پیشگامان در تغییر دین افراد محلى بودند و قبائل را به نحو سطحى مسلمان مى کردند. سِرْ هاملتون کیب تحولات بعدى را چنین وصف مى کند: موفق ترین مأموریت ها غالباً مأموریت مشترک مردان قبائل بود، هرچند بسیارى ازآنان بى فرهنگ، خَشِن وبى نزاکت بودند. آنها شالوده هایى را پایه ریزى کردند که برپایه آن، تأثیرات شریعت والاهیات رسمى درنسل هاى بعدى کاملا به بارنشست. گسترش بىوقفه مرزهاى دینى اسلام در قرن هاى بعدى در افریقا، هند، اندونزى، و از طریق آسیاى میانه در ترکستان، چین و جنوب شرقى اروپا، عمدتاً مرهون آنها ]مبلّغان صوفى[ بود. تصوف به سرعت در شمال افریقا گسترش یافت و از طریق اسپانیا وارد مغرب شد و از قرن هفتم هجرى/سیزدهم میلادى به سرعت گسترش یافت و مرشدان صوفى ساختنِ زاویه ها را آغاز کردند. ازقرن نهم هجرى/سیزدهم میلادى فرقه هاى صوفى اى بهوجود آمدند که ویژگى هاى برجسته اى داشتند که هم اینک نیز به همان ویژگى ها شناخته مى شوند.پس از آن که طریقت ها و فرقه هاى صوفى شکل گرفتند، زاویه ها، تکایا و رباط هاى صوفى توسط هر فرقه اى ساخته شد. آقاى تریمینگهام مى گوید: «این رباط ها پست هاى مرزى را تقویت مى کردند; پست هایى که غالباً مبلّغان بانفوذ اسلام نگهبانان آنها بودند.