با توجه به اینکه روحانیت در حوزه علمیه ایران نسبت به نظام سیاسی پهلوی، بهطور کلی سه رویکرد اصلاحگری، انقلابیگری و محافظهگری/ سنتی داشته است، و از آنجا که انقلاب اسلامی، روحانیت را به صورت بارزی به دو طیفِ روحانیت انقلابی و روحانیت غیرانقلابی تقسیم کرده است، هدف مقاله حاضر شناساندن نقاط قوت و ضعف رویکرد انقلابی از میان رویکردهای سهگانه روحانیت؛ نسبت به تغییراتِ سیاسی، اجتماعی در دوران جمهوری اسلامی ایران بوده است. برای دستیابی به چنین هدفی پرسشهای اصلی تحقیق این است که عکسالعملهای روحانیون انقلابی نسبت به تغییرات سیاسی و اجتماعی چگونه بوده و رویکرد انقلابی در این 38 سالِ استقرار جمهوری اسلامی ایران، چه جایگاهی را در تجدید بنای محیط اجتماعی و انسانی جدید به خود اختصاص داده است؟ مدعای نویسنده این است که رویکرد انقلابی نتوانسته است به اهداف و آرمانهای اجتماعی و سیاسی خود دست یابد، چون از سویی «نه» قادر بوده از سایه سنگین رویکرد سنتی رهایی یابد و «نه» از رویکرد اصلاحی بهرهمند شود و از سوی دیگر، به دلیل ضعف درونی خود نتوانسته است تغییرات مورد نظرش را در ابعاد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی عملی کند؛ چون در تفکیک میان دو «من»، یعنی منِ انقلابی و منِ حامی نظام سیاسی دچار مشکل خواهد بود، چون آنچه «منِ» انقلابی روحانیت از او میخواهد با آنچه «منِ» حامی نظام سیاسی جمهوری اسلامی از او میخواهد میتواند دو چیز باشد که گاهی نیز به تعارض منجر میشوند و تفکیک این دو «من» کاری بسیار دشوار است. نویسنده تلاش کرده است با روش انتقادی و با رویکرد جامعهشناسی سیاسی به مسئله انقلابیگری حوزویان و مسائل مرتبط با آن به عنوان پدیدهای اجتماعی بپردازد. دستاورد و نتایج این مقاله را میتوان برای پژوهشهای بنیادی و کاربردی مرتبط با روحانیت بهره برد.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی