تامين امنيت مرزها، همواره يکي از موضوعات مهم و کاربردي در جغرافيايي سياسي مي باشد که نه تنها با گذشت زمان از اهميت آن کم نشده بلکه معيارها و مسايل جديدي نيز به ان اضافه گرديده است. در حقيقت آن چه که امروزه همه درباره آن متفق القول هستند اين است که داشتن مرزهاي مطمئن و امن در اجراي سياست حسن هم جواري و اعمال حاکميت دولت در هر کشوري نقش کليدي و هدايت کننده داشته و از کاربرد وسيعي برخوردار مي باشد و پيچيدگي مسايل مرزي در عصر کنوني ضرورت توجه به ابعاد گوناگون آن را خصوصا از بعد امنيتي بيشتر نمايان مي سازد. مقاله حاضر در پي پاسخ به اين سوال است که اساسا در محدوده مرز ايران و افغانستان چه مسائل مهم و کليدي امنيتي وجود داردکه دو کشور ايران و افغانستان را ملزم به همکاري پيرامون آن مي نمايد؟ با استفاده از تئوري هاي مطرح درباره امنيت و استفاده از نظريه بحران اسپريگنز، با طرح مسائل مهم و برجسته سياسي، امنيتي و اقتصادي مشترک ميان دو کشور به ارائه راهکارهايي بپردازيم. بدون ترديد همکاري در اين حوزه ها ناشي از نفع مشترک و متقابل است که مي تواند به حل بحران ها و ايجاد فرصت ها در مناطق مرزي کمک کند. لذا براي کشورهايي چون ايران که داراي تنوع مرزها و تعدد همسايگان و تداخل هاي قومي و فرهنگي با کشورهاي پيراموني هستند، تصميم گيري و تفکر در مورد امنيت ملي و امنيت داخلي کشور بدون توجه به امنيت مرزها غير ممکن است. موضوع مديريت و کنترل مرزها مساله اي بسيار حياتي و استراتژيک محسوب مي شود. بنابراين به منظور مديريت و کنترل مرزها به طور کلي سه استراتژي تهديد محور، فرصت محور و تلفيقي را مي توان مورد مطرح کرد. گردآوري اطلاعات کتابخانه اي و روش نگارش توصيفي تحليلي است.
بانویی از تبار علم و جهاد و شهادت عضو هیئت علمی دانشگاه زابل و مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد زابل