یکی از مسائل مهم فلسفه دین، رابطه علم و دین میباشد که در همه زمان ها، مورد توجه فیلسوفان دین بوده است اما در دوره مدرنیته به دلایلی به آن توجه بیشتری شد. بتدریج و با گذشت اندک زمانی، انسان مدرن نقصهایی را در آرمانهای مدرنیته احساس کرد و شروع به بازخوانی دوباره آن نمود که این امر باعث پدید آمدن وضعیت پست مدرن شد. حال سؤال اصلی این است که رابطه علم و دین در وضعیت پست مدرن، چگونه تحلیل میشود و بر اساس دیدگاه متفکرین اسلامی بخصوص آیت الله جوادی آملی چه انتقادهایی بر آن وارد است؟این مسئله موضو ع اصلی این پژوهش میباشد. روش این تحقیق، روش توصیفی-تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانهای – اسنادی میباشد. بر اساس یافتههای تحقیق اشکالاتی چند بر اصول و مبانی پست مدرنیسم وارد شده از جمله اینکه در هستی شناسی به اثبات حقیقت عینی و در باب معرفت به نقد نسبیت گرایی پرداختهایم و در پایان هم به تلقی پست مدرنیستها از علم و دین انتقاداتی وارد شد و بر اساس آن رابطه علم و دین مورد ارزیابی قرار گرفت. رابطه علم و دین در وضعیت پست مدرن، خروج از وضعیت تعارض در آغاز مدرنیته است که همراه با قبول نوعی هرج و مرج گرایی و از بین رفتن مرز بین علم و خرافه و تلقی دین شخصی و انفسی است؛ که به هیچ عنوان نمیتواند مورد پذیرش یک فیلسوف مسلمان باشد.در اینجا نشان دادیم که چه تصور صحیحی میتوان از علم و دین داشت و با این تصور،علم و عقل را خارج از دین ندانسته بلکه آنها را از منابع دین دانستیم.و لذا امکان هرگونه رابطه تعارض بین علم و دین از اساس منتفی میشود در عین حال به دامن هرج و مرج گرایی هم نخواهیم افتاد.