اندیشمندان مسلمان، به ویژه حکیمان و فیلسوفان با بهره جو یی از آیات نورانی الهی و و استفاده از نعمت گرانبهای عقل ، پژوهش های ژرف و آموزه های حیات بخش معصومان عمیقی درباره معاد به جای گذاشته اند. هرچند این اصل، مورد اتفاق همه اند یشمندان اسلامی است؛ ولی کیفیت و تحلیل ماهوی آن مورد اختلاف می باشد . در این میان، برخی به معاد جسمانی معتقد گشته، عده ای معاد روحانی را ترجیح داده اند و گروه د یگری معاد جسمانی و روحانی را توأمان پذیرفته اند. در این میان، گروهی موسوم به مکتب تفکیک، اعتقادشان بر آن است که استفاده از ادله فلسفی و عقلی در باورهای دینی و طریق کسب معرفت های وحیانی جایز نبوده ، آموزه های فلسفی را دست ساز بشر دانسته، نطاق آن را برای اثبات آموزه های اعتقادی و وحیانی ناکافی می دانند و تفکیک این دو ساحت را واجب می شمارند. جناب استاد محمدرضا حکیمی از جمله معتقدان به این مکتب است که در کتاب معاد جسمانی در حکمت متعالیه، مدعی تفکیکی بودن برخی از بزرگان حکمت و کلام اسلامی در معاد جسمانی است. در این پژوهش، تلاش شده است شواهدی را که استاد حکیمی ذیل فصلی با عنوان در جهت تأیید تفکیک گرایی و تقویت این گونه تفکر از کلام حکم ایی چون « سخنان بیدارگر » یعقوب کندی، ابوزید بلخی، ابونصر فارابی، اب نسینا و میرزا ابوالقاسم فندرسکی مطرح نموده است، با ترازوی نقد و ارائه مستندات مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد.